کدام اصلاح طلبی؟!

فردای دوم خرداد 76 و پیروزی سید محمد خاتمی، 18 گروهی که در یک ائتلاف تاکتیکی و نه استراتژیک بر محور شکست ناطق نوری -و نه پیروزی خاتمی- به صحنه انتخابات آمده بودند جبهه تازه ای را تحت عنوان "جبهه دوم خرداد" تشکیل دادند. این جبهه که به تدریج بر همه مسئولیتهای اجرایی کشور تکیه زد در انتخابات مجلس ششم نیز به پیروزی دست یافت و اکثریت این مجلس را هم در اختیار گرفت.

 ناکامی ها و تشتت های سیاسی درون این جبهه و خاطره تلخی که برای مردم از عنوان آن بر اذهان نشست باعث شد تا بعضی از تئوری پردازان و اصطلاح سازان، آرام آرام واژه ی "دوم خردادی ها" را از ادبیات خود حذف و عنوان مثبت "اصلاح طلبان" را بر گزیدند.  این اصطلاح سازان البته همزمان با استفاده از تریبون های در اختیار، عناوین دارای بار معنایی منفی مانند اقتدار گرا و محافظه کار را هم برای رقیب سیاسی خویش تعریف کرده و بر تکرار آن برای جا افتادن در افکار عمومی اصرار کردند.

 "اصلاح طلبی" البته در قاموس جهانی و ملی دارای مفاهیمی است که چندان با مشی و روش دوم خردادی ها انطباق نداشت و امروز در آستانه انتخاباتی دیگر "جبهه دوم خرداد" که این نام را یادآور خاطرات تلخ دوران حاکمیت 8 ساله این جریان سیاسی بر کشور می داند بر بکار گیری واژه "اصلاح طلبی" اصرار می ورزد و از عنوان "دوم خردادی" پرهیز می کند. بازخوانی برخی وقایع تلخ در دوران هشت ساله حاکمیت دوم خردادیها این واقعیت را فراروی صاحبنظران قرار می دهد که بهتر است عنوان "اصلاح طلبی"ضمیر واقعی خود را بیابد و نمی تواند به دوم خردادی ها اطلاق شود.

 یادآوری برخی از آن خاطرات خالی از لطف نیست:

 1- ماجراجویی و آرامش زدائی از جامعه و بحران آفرینی مستمر و مداوم بطوریکه فضای سیاسی کشور همواره دستخوش التهاب، تشنج و درگیری های سیاسی بود.

 2- تنزل جایگاه رفیع مجلس شورای اسلامی از نهاد قانونگذاری کشور به تریبون یک جریان سیاسی. پمپاژ تشنج از تریبون مجلس ششم به جامعه بطوریکه جامعه همواره نگران یک موج سیاسی تازه از سوی دوم خردادیها از مجلس بود. اقداماتی نظیر( هر روز یک استعفا) و طرحهای جنجالی و حتی تهیه طرح سه فوریتی برای پذیرش تعلیق فعالیت غنی سازی اورانیوم که به اهرمی برای اروپائیها برای فشار وارد کردن به ایران تبدیل شده بود از خاطرات تلخ مجلس ششم بود و سرانجام واقعه تاسف بار (تحصن در مجلس) یک بدعت خطرناک را، در مجلس قانونگذاری کشور به یادگار گذاشت.

 3- رسوایی کنفرانس برلین و حضور برخی چهره های شاخص دوم خردادی در کنار ملی-مذهبی ها در این کنفرانس (که این عنوان هم حکایت خاص خود را دارد چه مدعیان آن نه ملی بودند و نه مذهبی!) وضعیت فضاحت بار این کنفرانس و اظهارات متن  و حاشیه آن از دیگر جلوه ها ی جریان دوم خرداد در کشور است. هنوز زخم اظهارات اکبر گنجی که گفته بود اندیشه ها ی امام خمینی باید به موزه های تاریخ سپرده شود در قلوب عاشقان امام التیام نیافته است.

 4- ایجاد روزنامه های زنجیره ای و چنگ انداختن بر اصول اساسی و ارکان نظام و حتی به چالش کشاندن قانون اساسی و حرمت شکنی های اخلاقی و اجتماعی از جامعه و تحقق تک صدایی سیاسی از طریق خشونت رسانه ای ازنمادهای (دوم خردادیها) است.

 5-  فاجعه 18 تیر و تلاش مذبوحانه برای براندازی نظام تحت حمایت دشمنان اسلام و ایران، به طوری که رییس جمهور آمریکا، کار ایران را در این واقعه تمام شده دانست؛ و البته حماسه مردمی 23 تیر بساط آن شورش را برچید و همچون کاغذ مچاله کرده و به زباله دان تاریخ افکند.

 6- تهاجم علیه دفاع مقدس و سرداران جنگ و نادیده انگاشتن حماسه جاودانه فرزندان غیور این ملت، به طوری که در نامه ای به رییس جمهور وقت، سرداران دفاع مقدس را کودتاچی خوانده و آنها که جان خود را برای نجات ایران از متجاوز بر کف گرفته بودند را متهم به کودتا کردند.

 7- بی توجهی به مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم و تمرکز بر روی مسائل سیاسی با آدرس های غلط برای آزادی، به طوری که بی تردید بخش عمده ای از گره های اقتصادی امروز جامعه ما ریشه در ناکارآمدی دوم خردادی ها در دوران مسوولیت آنان دارد.

 و بسیاری از خاطرات ناخوشایند دیگر که هر گز با "اصلاح طلبی" میانه ای ندارد. جالب آنکه برخی از عوامل پشت و روی صحنه آن حوادث، اکنون به دامن بیگانه پناه برده اند وتحلیلگران رادیو آمریکا علیه جمهوری هستند: محسن سازگارا، معاون بهزاد نبوی در وزارت صنایع، اکبر گنجی تئوریسین دوم خردادی ها، علی افشاری عضو برجسته دفتر تحکیم وحدت و از عوامل اصلی فاجعه 18 تیر و امیر فرشاد ابراهیمی عامل پروژه نوارسازان و ... دیگرانی که اکنون در امریکا تحت حمایت کاخ سفید به تحلیلگران سیاسی رسانه های ضد ایرانی امریکا ساخته تبدیل شده اند.

 اکنون و در آستانه انتخابات، البته این حق همه جریان های سیاسی است که خود را برای حضور دراین رقابت سیاسی مهیا سازند، اما انتظار می رود جریان های سیاسی با تابلو واقعی و ماهیت حقیقی خود به صحنه بیایند و از فریب افکار عمومی با عناوین غیر واقعی مانند "اصلاح طلبی" پرهیز کنند. جریان اصلاح طلبی، جریانی است که همه نیروهای معتقد به اصلاحات واقعی در جامعه را در بر می گیرد و نمی تواند به جریان مشخص سیاسی، که اتفاقا کارنامه ای ضد اصلاحات دارد اطلاق شود. بلکه بهتر آن است که این جریان تحت عنوان واقعی خود یعنی "جبهه دوم خرداد" به میدان بیاید و مردم نیز با شناخت کافی از دوم خردادی ها به انتخاب خود دست بزنند. البته لازمه این امر آن است که همه رسانه ها، مطبوعات و از جمله رسانه ملی در استفاده از این عناوین جانب واقعیت را بگیرند و از واژه "اصلاح طلبان" برای این جریان استفاده نکنند. آنها همان "دوم خردادی ها" هستند که مردم هم باید آنها را با تابلوی واقعی اشان، شناخته و اگر خواستند به آنها رای بدهند! منبع: نادر جلالی زاده / http://www.rajanews.com/News/?12032