خاتمی نیوز- نقدهایی در جستجوی فهم و اصلاح

بهبوداوضاع جهان درگرو برخوردفعالانه ونقدمتعهداست.شعاراصلاح طلبی رابرخی دادندولی درعمل...

خاتمی نیوز- نقدهایی در جستجوی فهم و اصلاح

بهبوداوضاع جهان درگرو برخوردفعالانه ونقدمتعهداست.شعاراصلاح طلبی رابرخی دادندولی درعمل...

قالوا انا نحن مصلحون- الا انهم هم المفسدون (بقره-آیات۱۱-۱۲)

اصلاح طلبان آمریکایی!

پس از سخنان افشاگرانه اخیر رهبری درباره "ننگ" بودن حمایت آمریکا برای برخی گروه های داخلی، گروههای باصطلاح اصلاح طلب که خود را ضمیر مورد اشاره رهبری یافتند، در مقابل این حمایت شرم آور لب به سخن گشودند. آنان ابتدا کوشیدند با فرافکنی، حمایت دشمن را متوجه سایر گروهها کنند اما همسویی مواضع دوم خردادیها با دشمنان قسم خورده انقلاب بیش از آن برای همگان روشن بود که به این راحتی ها قابل انکار باشد. چرا که در طول ۱۰ سال اخیر حاکمان آمریکا بارها از گروههای باصطلاح اصلاح طلب ایران حمایت کرده اند و علت این حمایتها نیز همنوایی دقیقی است که مواضع این گروههای داخلی با رویکردها و خواسته های آمریکا دارد که شرح آن را به مجالی دیگر موکول میکنم. 

اما نگاهی به سخنان سال ۷۹ رهبری در نماز جمعه تهران درباره اصلاحات آمریکایی، اهداف شرم آور اصلاح طلبان آمریکایی را بیش از پیش نمایان می کند. و ما را نیز به این نکته بیشتر متوجه می کند که هشدارهای رهبری در مقاطع خاص را باید به دقت پیگیری و محوریابی کرد تا خط نفاق داخلی به درستی شناسانده شود.

مقام معظم رهبری در ۲۳ اردیبهشت سال ۷۹ در بخشی از خطبه های نماز جمعه تهران فرمودند :  " اگر کسانى بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها، دم از تحوّل بزنند؛ معلوم است که تحوّل مورد نظر آنها چیست! تحوّل مورد نظر آنها، یعنى تحوّل نظام اسلامى به نظام غیر اسلامى! تحوّل مورد نظر آنها، یعنى حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامى! اتفاقاً ما بعضى از اینها را هم مى‏شناسیم. 

حالا بعضى که از تفاله‏ها و پس‏مانده‏هاى رژیم گذشته‏اند که در آن رژیم خوردند و چریدند و گوشت حرام بالا آوردند؛ بعد هم توانستند خودشان را در لابلاى جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسى تازه کنند و سر بلند کنند و ادّعاى آزادى و مردم سالارى و دمکراسى کنند؛ همان کسانى که عمله ظلم و جور دستگاهى بودند که بیش از پنجاه سال بر این مملکت حکومت کردند و یک ذره مردم سالارى در آن پنجاه سال نبود؛ حالا همین کسانى که با همه‏ى وجود براى آن رژیم کار کردند، بیایند شعار اصلاحات بدهند! این اصلاحات معنایش چیست؟! این اصلاحات، یعنى همان اصلاحات امریکایى! یعنى حالا که شما ملت ایران دست امریکا را قطع کردید، بیایید برگردید و روشتان را اصلاح کنید؛ اجازه بدهید اربابان امریکایى به داخل تشریف بیاورند و باز هم زمام اقتصاد و فرهنگ و اداره امور کشور را به دست گیرند!

یک عدّه هم کسانى هستند که مال آن رژیم نیستند؛ اما از اوّل انقلاب، بلکه بعضى پیش از انقلاب، نشان دادند که به اداره کشور برطبق احکام اسلام از بن دندان عقیده‏اى ندارند. آنها اسم اسلام را مى‏خواهند و اسم اسلام را دوست مى‏دارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقاً اعتقادى به فقه اسلامى، به احکام اسلامى و به حاکمیت اسلامى ندارند. معتقد به همان روشهاى فردى‏اند. اوایل انقلاب هم یک عدّه از همینها توانستند امور را قبضه کنند و در دست گیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمى‏رسید، همین آقایان، خشک خشک انقلاب و کشور را به دامن امریکا برمى‏گرداندند! اینها هم دم از اصلاح مى‏زنند؛ گاهى دم از اسلام هم مى‏زنند؛ اما در کنار کسانى قرار مى‏گیرند که صریحاً علیه اسلام شعار مى‏دهند و با آنها اظهار همبستگى مى‏کنند! 

گاهیى دم از اسلام مى‏زنند، اما در کنار کسانى قرار مى‏گیرند که شعار ضدّیت با حکومت اسلامى، شعار سکولاریزم و حکومت منهاى دین و حکومت غیردینى و حکومت ضدّ دینى و لائیسم را مى‏دهند! پیداست که اینها نفوذیند. اینها جزو آن دسته‏اى نیستند که ارزشها را قبول دارند و معتقد به تحوّلند؛ نه. اینها نفوذیند؛ اینها بیگانه و غریبه‏اند.  بنده چند ماه قبل از این در همین منبر نماز جمعه بحث «خودى» و «غیرخودى» را مطرح کردم؛ اما فریاد بعضیها بلند شد که چرا مى‏گویید «خودى» و «غیرخودى»! بله، اینها غیرخودى‏اند؛ اینها انقلاب و اسلام و ارزشها را قبول ندارند؛ جناحهاى خودى باید حواسشان را جمع کنند. 

 من دو، سه نکته دیگر را در این جا عرض مى‏کنم: نکته اوّل این است که هم آن بیگانه‏ها، هم پشتیبانان خارج از کشورشان، هم سرویسهاى جاسوسى، هم آنهایى که در رادیوها پشتیبانى تبلیغاتى برایشان مى‏کنند، هم آنهایى که احتمالاً به صورت آشکار یا پنهان پول حواله آنها مى‏کنند، اینها بدانند که این انقلاب اجازه نخواهد داد. بنده تا مسؤولیت دارم و تا نفس مى‏کشم، اجازه نخواهم داد که اینها با مصالح این کشور بازى کنند.  

 بنده کسى نیستم؛ این را هم بدانند؛ من هم که نباشم، هرکس دیگرى در این مقام و مسؤولیت باشد، همین‏طور است. غیر از این امکان ندارد. آن دست ملکوتى و الهى که اصل ولایت فقیه را در قانون اساسى گذاشت، فهمید چه‏کار مى‏کند. منبع :خبرنگار مسلمان

نیک اهنگ کوثر بدبخت! در دام دوم خرداد بوده....!

پشت پرده افراطی گری های مطبوعات تندرو

کاریکاتوریست فراری مطبوعات زنجیره ای در مصاحبه ای با رادیو زمانه- که با بودجه دولت هلند برای براندازی جمهوری اسلامی اداره می شود- بخشی از پشت پرده افراطی گری های مطبوعات تندرو در زمان اصلاحات و چهره واقعی حمایت کنندگان خارجی روزنامه نگاران و فعالان به اصطلاح حقوق بشر را افشا کرده است.
نیک آهنگ کوثر در این مصاحبه درباره روند انتشار کاریکاتورهای خود در مطبوعات زنجیره ای گفته است: «مثلاً آن کاریکاتوری که دردسرساز شد اگر یک نوشته کوچک کنار آن وجود نداشت (استاد ...) که در حقیقت چیزی بود که مدیرمسئول نشریه از میان 8-7 گزینه آن را انتخاب کرد من جوابگوی آن نبودم. آنها سعی کردند هرگونه مسئولیتی را در قبال آن نوشته از خودشان رفع کنند و گفتند ما اصلاً چیز دیگری خواندیم، چون برایمان فکس شده بود به کیش نتوانستیم آن را بخوانیم و موافقت کردیم نهایتاً کسی که مسئول شناخته شد و خرابکار، کاریکاتوریست بود البته مطابق قانون مطبوعات آن زمان، من مسئولیتی نداشتم.»
وی ادامه داد: « ما متاسفانه در روزنامه نگاری ایرانی، عملاً خیلی حزبی برخورد می کنیم، خیلی گروهی... ما در روزنامه نگاری داخل ایران به نحو ناخواسته عملاً مبلغ اصلاح طلب ها، حزب مشارکت، کارگزاران، همبستگی یا دیگر احزاب شده بودیم».
وی در پاسخ به سوال رادیو زمانه که از او پرسیده آیا در کانادا توانسته است کارش را راحت پیدا کند گفت:«نه، من اینجا تقریباً یک سال و خرده ای کارگر بودم! در یک خشک شویی کار می کردم. کارهای مختلفی برای امرار معاش می کردم و خیلی راحت نبود. زخم زبان فراوان شنیدم از خیلی از هم وطن هایی که اینجا انگار خوششان می آید ببینند یک نفری که قبلاً ممکن است در داخل کشور به هر صورت به عنوان یک روزنامه نگار، صاحب موقعیت و اعتباری بوده، این جا در حال خرد شدن است و این برای من خیلی سنگین بود در بعضی مواقع. گاهی وقت ها ما انگار خودستیزی داریم. یا مثلاً کار به آدم پیشنهاد می کردند نهایتاً می دیدی پولی در آن نیست؛ این موضوع خیلی تجربه تلخی بود. ایرانی هایی که در محیط های حتی آکادمیک دارندکار می کنند.»
وی در مورد ادعای حمایتی که زیرعنوان حقوق بشر از روزنامه نگاران فراری می شود گفت: «خیلی از انجمن هایی که حالا تحت عنوان حامی روزنامه نگاری یا فعالان حقوق بشری با آنها برخورد داریم انگار تا یک جایی مسئولیت دارند. فکر نمی کنند که شما ممکن است وقتی آمدید اینجا احتیاج به زندگی کردن دارید. عملاً تا یک جایی از شما حمایت می کنند ولی از یک جایی به بعد شما در یک صحرای برهوت منجمد رها می شوید.» منبع:http://www.irdc.ir/news.asp?id=3012

نوه امام بودن هیچ امتیازی محسوب نمی شود...

حساب امام عزیزازنوه هایش کاملا جداست.سوء استفاده ازاسم امام توهین به اوست.

***نوه امام بودن هیچ امتیازی محسوب نمی شود. پسر امام دهم(علیه السلام) هم که عموی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود ناکار از آب درآمد و ادعا کرد که من امام زمانم! او معروف شد به جعفر کذاب. متاسفانه امروزه عده ای به صرف نوه امام خمینی بودن حصار آهنین عدم نقد به دور خود کشیده اند که این اصلا درست نیست. نمی دانم که چه شده رادیو فردا و خبرگزاری صهیونیستی آسوشیتدپرس هم اعتراضات علی اشراقی نوه امام را اینچنین پوشش می دهند. خود حضرت روح الله (قدس سره الشریف) که فرموده بودند اگر دشمنان از ما تعریف کنند معلوم است که راهمان غلط است.

 

فریب این قبیل تبلیغات انتخاباتی دوم خردادی ها را نخواهیم خورد. هنوز یادمان نرفته که...

***به طور واضحی امروزه چند نوه امام که گرایشات دوم خردادی دارند مثل  سیدحسن خمینی و علی اشراقی دارند ... می کنند. امیدوارم که عاقبت اینها مثل سید حسین خمینی فرزند آقا مصطفی(رحمه الله علیه) نشود. اصلاح طلبان بی دین هم که تا دیروز آرمان های امام را لگدکوب می کرده اند امروز از بغض احمدی نژاد و انقلاب اسلامی که جلوی منفعت های نامشروع اینها را گرفته است طرفدار نوه های امام شده اند!  امام  و آرمانهایش را رها کرده اند و طرفدار نوه های دوم خردادی امام شده اند. دلم به حال امام عزیز و احمدی نژاد می سوزد که همه جناح های قدرت طلب علیه او و خط امام چنین موضع گرفته اند. حالا معنای این حدیث را می فهمم که علی علیه السلام را به دلیل شدت عدالت طلبی اش کشتند. 

 

راه امام مشخص است. ملاک خود امام و سخنان جامع ایشان هستند...

***اگر ملاک حرف نوه امام باشد که سید حسین خمینی حرف دیگری می زند و پس فردا ها ممکن است نتیجه امام که جای نوه را می گیرد ادعای دیگری داشته باشد. مگر انقلاب ما برای براندازی همین بازی ارث و میراثی نبود! مگر بعد از 25 سال خانه نشینی و بعد از 5 سال از حکومت امیرالمومنین (ع) و 10 سال امام حسن (ع) 4 نفر نگفتند که ما هم پسر اصحاب نزدیک رسول خدا هستیم و حکومت مال ماست و ما از یزید برتر و محق تریم ( عبدالله پسر زبیر، عبدالله پسر عمر، و 2 نفر دیگر ) حال اگر در ایران نیز پس از 20 سال نتیجه امام همچنین ادعایی بکند نظام باید چه عکس العملی را نشان دهد؟ هر کس در جای خود محترم است اما باید این مسئله که شخصی بخواهد از نسبش سوئ استفاده را بکند و یا دیگران از نسب دیگری سو استفاده را بکنند (کما اینکه الان غربی ها از سید حسین خمینی تحت عنوان نوه امام سوئ استفاده بر علیه جمهوری اسلامی می کنند) اصلا درست نیست و باید یک زمانی قطع شود مورد دیگر شبیه این داماد نوه امام (محمدرضا خاتمی ) و یا علی اشراقی است که الان اداعاهایی دارند. نباید گذاشت این گونه مسائل در جامعه باب شود که هر کس نسبش را به رخ دیگری بکشد. باید به فکر آینده بود از 10 سال دیگر خیلی از انقلابیون بازنشسته می شوند و یا با احترام به سینه خاک سپرده می شوند (قصدم توهین نیست بلکه بررسی آینده است و حساب احتمالات) حال در آنوقت اگر قرار باشد جای شایسته سالاری هر کس از نسبش استفاده کند آنوقت چه؟ این می شود آسیب نظام که هر کس به پشتوانه نسبش کاره ای بشود نه شایستگی اش. این مسئله در حوزه بیت امام به خاطر جایگاه والای ایشان بسیار حساس می شود که از این جایگاه سوئ استفاده نشود.

 

***به خاطر حفظ راه امام من هرگز به این نوه های امام رای نمی دهم***

***در این رابطه این خبرها جالب است:

-عباسعلی کدخدایی در گفتگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس درباره برخی شایعات در خصوص علت عدم‌ احراز صلاحیت علی اشراقی نوه امام از سوی هیئت نظارت بر انتخابات گفت: صلاحیت علی اشراقی نوه حضرت امام خمینی (ره) به دلیل عدم ارائه مدرک تحصیلی لازم برای کاندیداتوری انتخابات مجلس هشتم در موعد مقرر، احراز نشد. وی افزود: مطابق بند 4 ماده 28 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، داوطلبین بایستی مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد یا معادل آن را ارائه دهند. کدخدایی در پایان از همه داوطلبینی که صلاحیتشان به دلیل عدم ارائه مدارک تحصیلی و نقص پرونده احراز نشده است، خواست تا مدارک لازم را برای کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی تحویل دهند تا شورای نگهبان در فرصت قانونی مقرر پرونده آنان را بررسی کند. / منبع: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8611200645

 

-علی اشراقی برای نخستین بار با برنامه "خبرها و نظرها"ی تلویزیون صدای امریکا درباره انتخابات مجلس گفتگو کرد. وی در این مصاحبه مواضع اپوزیسیونی علیه نظام مطرح نکرده است اما اصل گفتگوی نوه امام راحل (ره) با صدای امریکا اقدامی نادر است./ منبع:http://www.rajanews.com/News/?23962

 

-تخریب جاهلانه، دفاع منفعت طلبانه: http://www.rajanews.com/News/?23675

-سخنی با حجت‌الاسلام سید حسن خمینی:http://www.irdc.ir/article.asp?id=1468

-خبررادیو فردادراین باره:http://www.radiofarda.com/Article/2008/02/08/f8_Iran-election_Eshraghi.html

-نظر رادیو ضدانقلابی زمانه:http://www.zamaneh.ir/Show.aspx?Id=4869

-نظر سایت ضد انقلاب ایران امروز در این باره:http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news2/15365/

اصلاح طلبان بهانه جو و قدرت طلب حقیقت را نمی بینند

 

  احمدی نژاد که در دانشگاه کلمبیا آبرو و عزت ایرانیان را به رخ جهانیان کشانده بود...به ایران بازگشت... جنبش خودجوشی برای استقبال بی سابقه از رئیس جمهور در داخل کشور آماده می شد و شرایط برای مانور تبلیغاتی همه جانبه آماده بود. شاید هر دولتی در این شرایط قرار می گرفت، بیشترین بهره برداری را انجام می داد. اما دولتمردان ضمن تشکر از مردم بساط استقبال را برچیدند که بیایید به جای استقبال به شکرانه این موفقیت، سجده شکر به درگاه ایزدمنان بگذاریم.

اصلاح طلبی از تاج زاده تا اکبر گاف!

 

در فضایی که از یک سو فحاشی ها نسبت به رئیس جمهور اوج می گرفت و بر آن بود تا به هر بهانه ای ولو نحوه پوشش و سخن گفتن احمدی نژاد، انتخاب مردم را به سخره بگیرد و از سوی دیگر استمداد خودباختگان داخلی دموکراسی غربی از محافل بیگانه، می رفت تا فرصتی دوباره در تاریخ غوغاسالاری ها بیافریند، تقدیر الهی برگی زرین از تاریخ انقلاب را رقم زد. هژمونی فراگیر رسانه های محافظه کار غرب شکست و اوج استیصال مدعیان آزادی بیان به تصویر کشیده شد.

 هنوز نه سخنرانی دانشگاه کلمبیا رقم خورده بود و نه حضور در سازمان ملل. نطفه غوغاسالاری ها شکل می گرفت و تخریب و توهین به عنوان تنها طریق نجات ورشکستگان سیاسی کشور در دستور کار قرار گرفته بود. تاج زاده می گفت:«رئیس جمهور حتی حرف زدن هم بلد نیست و چنان صحبت می کند که گویی از اصول اولیه اداره کشور چیزی نمی داند!!!» و کارگزاران می نوشت:« استفاده از ادبیات عامیانه در سخنرانی ها، حاضر شدن در مجامع عمومی بدون لباس رسمی به خوبی تمایل رئیس دولت نهم را برای بی اعتنایی به هر آنچه در عالم سیاست به عنوان سنت پذیرفته شده است نشان می دهد.» و چه قرابتی بود با نصیحت امثال مسعود بهنود که: «شاه شدى کسوت شاهى بپوش!»

 خیرخواهان از عدم ضرورت سفر می گفتند: «ای کاش آقای رئیس جمهور به نیویورک نمی‏رفتند!» و در این فضا بود که نامه تاسف برانگیز اکبر گنجی خطاب به بان کی مون منتشر شد. نامه ای که امضای 300 روشنفکر جهان را با خود داشت و عمق نگاه اصلاحاتیان در احیای از دست رفته ای به نام آزادی را به نمایش می گذاشت! در آن نامه تلویحا از شورای امنیت خواسته شده بود تا در مورد نقض حقوق بشر در ایران هم وارد عمل شود:«ملّت ایران از خود می پرسند که آیا شورای امنیت سازمان ملل فقط برای تعلیق غنی سازی اورانیوم قاطعیت و کارآیی دارد، اما زندگی مردم ایران که حقوق اساسی آنها روز به روز به نحو فزاینده مورد تعرض قرار می گیرد از منظر آن شورا مهم تلقی نمی شود؟»

 لحن گستاخانه گنجی چنان بود که حتی واکنش عزت الله سحابی را هم برانگیخته بود: «... جوان بودن آنها و نیز فقدان تجربه های عمیق سیاسی، آنان را زود دچار سرخوردگی می کند و دیدید که برخی از آنان چگونه از صحنه مبارزه ملی کنار رفتند. آقای گنجی و افشاری به راحتی از صحنه مبارزه ملی کنار رفتند و دخالت خارجی را یک راه حل جدی می دانند، در حالی که یک مبارز باتجربه ملی به سادگی به این نتیجه نمی رسد» در این نامه ایران صاحب یک حکومت خودکامه لقب گرفته بود و نسبت به حقوق منتقدان داخلی هشدار داده می شد:« آقای دبیر کل! آیا جنابعالی مطلع اید که در ایران منتقدان و دگراندیشان و دگرباشان قانوناً از " حق حیات " محروم هستند؟!!!» و این پارادوکس را رقم می زد که جناب گنجی اگر منتقد و دگر اندیش و دگرباش هستند پس چرا زنده اند و اگر نیستند چرا چنین قلم به دست گرفته اند؟!!!

 مدعیان اصلاح طلبی که در پوشش شعارهای پرطمطراق و مجلل خویش وابستگی به بیگانگان را در دستور داشتند و راه برون رفت از همه مشکلات کشور را پادرمیانی غرب و دشمنان دیرین ایران می دانستند، اوج دغدغه خویش را به نمایش گذارده بودند. درست در این شرایط بود که سخنرانی رئیس جمهور دانشگاه کلمبیا در دفاع تاریخی از ملت ایران رقم خورد و توجه جهانیان را به خویش مشغول کرد. بیانات احمدی نژاد آنقدر برای غرب گران تمام شد که نمایندگان آمریکا درصدد ارائه طرحی برای محدود کردن حضور مسئولین سایر کشورها در خاک آمریکا بر آمدند.

 جهان یکپارچه به اعتراف نشست. شیمون پرز: «مسوولان دانشگاه کلمبیا در اجازه به احمدی نژاد اشتباه فاحشی کردند.» هاآرتص (تل آویو): «اسرائیل بزرگترین خسارت را از سفر احمدی نژاد دید... برای ماه ها، اسرائیل تلاش زیادی کرد تا از آنچه در نیویورک اتفاق افتاد، جلوگیری کند اما احمدی نژاد توانست نشان دهد که ایران در برابر جهان نیست بلکه ایران علیه اسرائیل است.» فاکس نیوز: «وضع پیش آمده درباره احمدی نژاد ناامید کننده است.» لس آنجلس تایمز: «می توان با اطمینان اعلام کرد که احمدی نژاد با پیروزی آمریکا را ترک کرد.» راسیسکایا گازیه: «تسلط و هنرنمایی  ماهرانه رئیس جمهور ایران باعث حیرت همه مجریان رسانه ای شد.» و...

 در داخل نیز موجی از تحسین برخواست. نامه ارزشمند روسای 8 مرکز دانشگاهی، پژوهشی تهران منتشر شد. 200 نماینده مجلس از رئیس جمهور تقدیر کردند. مهاجرانی نوشت:« ...به گمانم رقابت‌های سیاسی در داخل و نقد و نظر هایی که به جای خود درست و بهنگام است، نباید موجب شود که در داوری منصف نباشیم. این سخنرانی، رئیس جمهور و ایران را در موضع مظلومیت و حقانیت قرار داد» و...

 با طلوع موج گسترده ای که از دانشگاه کلمبیا آغاز شد، فضاسازی ها شکست. دیگر نه مجالی برای نامه کذایی اکبر گاف باقی ماند و نه فرصتی برای عرض اندام توهین ها و تمسخر های اهالی کشتی روشنفکری! شاید این معنای والای قرآن کریم بود که درخشید که «تعز من تشاء و تذل من تشاء» و «لله العزه جمیعا» جنبش خودجوشی برای استقبال بی سابقه از رئیس جمهور در داخل کشور آماده می شد و شرایط برای مانور تبلیغاتی همه جانبه آماده بود. شاید هر دولتی در این شرایط قرار می گرفت، بیشترین بهره برداری را انجام می داد. اما دولتمردان ضمن تشکر از مردم بساط استقبال را برچیدند که بیایید به جای استقبال به شکرانه این موفقیت، سجده شکر به درگاه ایزدمنان بگذاریم.

 شاید امثال شیرزاد هدف رئیس جمهور از سفر را باز هم خوراک تبلیغاتی داخلی بدانند و همه چیز را در چهارچوب ذهنی بسته تحلیل کنند، اما یقیناً مردم خود معنای این همه را، از ابتدا تا انتها می فهمند. مردم می دانند چه کسانی عزت و سربلندی ایران اسلامی را دنبال می کنند و چه کسانی می کوشند تا از غرب فرشته نجات بسازند و فرش سرخ برای اجانب پهن کنند. چه کسانی در پی مصالح کشورند و چه کسانی به دنبال منافع خویش. مردم می فهمند.

 منبع:http://www.rajanews.com/News/?16310گروه سیاسی- محمد مهدی تهرانی

اندر احوالات سیاست نداران اقتصادباز دوم خردادی و فوتبال و فیفا

پشت پرده حمایت عرب‌ها‌ از صفایی فراهانی!

«صفایی فراهانی به عضویت کمیته‌ی فنی فیفا درآمد»، «رییس کمیته‌ی انتقالی، نایب رییس کمیته‌ی مسابقات AFC شد» این خبرها در طی چند روز گذشته در حالی اعلام شد که بسیاری از اهالی فوتبال از حمایت سرسختانه «محمد بن همام» از او تعجب نکرده اند.گفته می‏شود، ارتباط ویژه صفایی فراهانی عضو شورای مرکزی حزب مشارکت با «بن همام»، رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا، موجب شراکت اقتصادی این دو در یک شرکت چند ملیتی در قطر شده است.
«استراتوس» نام شرکتی چندملیتی است، که این دو نام در مجموعه شرکای آن دیده می‏شوند، صفایی فراهانی معاون وزارت اقتصاد دولت گذشته که عضو هیأت رئیسه این شرکت می‏باشد و بخشی از فعالیت‌ها‌ی اقتصادی خود در خارج از کشور را در حالی در این شرکت چند ملیتی دنبال می‏کند که «بن همام» نیز پاره ای از فعالیت های اقتصادی خود را در این شرکت متمرکز کرده است.گرچه هنوز منابع تأمین سرمایه گذاری صفایی فراهانی در این شرکت مشخص نشده ولی گفته می‏شود معرفی صفایی فراهانی برای عضویت در کمیته فنی فیفا و نیز عضویت در کمیته‌ها‌ی AFC نیز در چارچوب همین ارتباطات ویژه صورت گرفته است. در واقع این شرکت چندملیتی عامل پیوند صفایی فراهانی و بن همام است. در این میان، انتخاب صفایی فراهانی برای ریاست بر کمیته انتقالی فدراسیون فوتبال نیز از همین ارتباطات ویژه وی با «بن همام» بیش از پیش ظهور و بروز پیدا می‏کند.
به همه این مسائل باید کمک چندصد هزار دلاری صفایی فراهانی برای انتخاب «بن همام» به ریاست کنفدراسیون فوتبال آسیا در زمان ریاست وی بر فدراسیون فوتبال ایران را نیز اضافه کرد. یعنی امروز «بن همام» در حال جبران زحمات صفایی فراهانی در دستیابی وی به ریاست بر فوتبال آسیاست.نکته دیگر اینکه گره خوردن فعالیت‌ها‌ی اقتصادی صفایی فراهانی با توجه ویژه احزاب همفکر وی به ورزش به ویژه فوتبال بیانگر تلاش دو حلقه ای این احزاب برای حضور در انتخابات آتی مجلس است. تأمین منابع مالی و نفوذ در لایه‌ها‌ی مختلف اجتماعی - ورزشی دو حلقه یاد شده هستند. منبع: http://sharifnews.ir/?23459

گرایشات مشکوک در قالب نقد ورزشی!

روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه امروز ۱۱ مرداد ۸۶ خود با اشاره به تحلیلهای مغرضانه ای که این روزها به طور همامنگ از رادیوهای بیگانه، برخی روزنامه‌ها‌ و برخی برنامه‌ها‌ی صداوسیما در مورد ناکامی تیم ملی فوتبال کشورمان ارائه می‏شود نوشت: «در این دوره و زمانه نمی‏شود با تمسک به امام زمان(عج ) و امام حسین (ع )و بردن تیم ملی به سفر زیارتی مشهد بر جهانیان پیروز شد.» صدای آمریکا با بیان مطلب فوق به تفسیر علت ناکامی تیم ملی کشورمان در صعود به دور نیمه نهایی مسابقات جام ملت‌ها‌ی آسیا پرداخت. علاوه بر رادیو آمریکا برخی از رسانه‌ها‌ی ضدانقلابی خارج از کشور نیز با تحلیل‌ها‌ی مشابه به این موضوع پرداختند و نقطه مشترک در اغلب این به اصطلاح تحلیل‌ها‌ی ورزشی! زیر سؤال بردن اعتقادات اسلامی بود که از آنان بعید نبوده و نیست.
اما گفتنی است که برخی از روزنامه‌ها‌ و نیز برخی از برنامه‌ها‌ی تفسیر ورزشی صداوسیما با انتقاد از ایرانی بودن مربی تیم ملی فوتبال کشورمان تحلیل‌ها‌ی کم و بیش مشابهی با رادیوهای بیگانه و ضدانقلابیون تابلودار ارائه دادند! با این تفاوت که بیگانگان به مظاهر دینی بازیکنان و داخلی‌ها‌ به ایرانی بودن مربی تیم اعتراض داشتند! و حال آن که هرچند بررسی کارشناسانه علل ناکامی تیم ملی ضروری است ولی به نظر می‌رسد تفسیرهای مشابه بیگانگان و برخی از رسانه‌ها‌ی داخلی- و متاسفانه صداوسیما- قبل از آن که رنگ و بوی تفسیر کارشناسانه داشته باشد، سمت و سوی مرموز و مشکوک و صد البته غیرورزشی دارد! منبع:http://sharifnews.ir/?23449

هاله ورامین! دلیل ارتباط دوم خردادیها با صهیونیستهای سوروسی

هم دستان هاله اسفندیاری در ایران چه کسانی هستند؟

چاپ

محمدخاتمی دخترباز چه پاسخی دارد که اینها را به قدرت رساند؟!

هم دستان هاله اسفندیاری در ایران چه کسانی هستند؟

 
در جریان اعترافات هاله و جهانبگلو نکته جالب وجود چهار یهودی- صهیونیست گردن کلفت در راس امورات دوم خردادی های وطن فروشی چون حسین بشیریه و شاگردش سعید حجاریان و سازگارا و دوستش بهزاد نبوی و مصطفی تاج زاده و عماد الدین باقی و داماد مزدورش محمد قوچانی و رئیسشان محمد عطریان فر و... محمد خاتمی که اینها را بر سر کار اورد و ... بود. کارل پوپر مبدع نظریه جامعه باز- جورج سوروس ریاست عالیه بنیاد سوروس و شوهر هاله خانم و البته خانم مادلین آلبرایت از روسای هاله جون که در اعترافاتش شرح مفصلی داد... مطمئنم که بخش اعظم افشاگری های هاله و جهانبگلو پخش نشد ولی همین مقدار هم مارا به اسم خیلی ها می رساند....حال که هاله ارتباطاتش با سرپل های  بهزاد نبوی یعنی سازگارا  و افشاری را گفت برخی اخبار پشت صحنه را هم بدانید:
Imageوی هم چنین گفته که در داخل کشور با عمادالدین ب  و در خارج از کشور نیز با دکتر حسین ب ، رابطه نزدیک داشته و از آنها مشاوره می گرفته است. هاله اسفندیاری رئیس مرکز تحقیقات ایران شناسی که به جرم جاسوسی و تلاش برای براندازی نظام دستگیر شده ، در اعترافات خود مطالبی را در مورد ارتباط با برخی سیاسیون مطرح نموده است.  

به گزارش سایت بولتن نیوز؛ وی در اعترافات خود اذعان کرده که در حوزه زنان با حقیقت جو، شادی صدر و فریبا داوودی مهاجر و ... ارتباط نزدیک داشته و جلسات زیادی با آنها برگزار کرده است. این در حالی است که چندی پیش اخبار مربوط به کمک های مالی موسسه هلندی هیفوس، به برخی گروه های فعال زنان، از جمله شادی صدر و.... منتشر شده بود. 

اسفندیاری در اعترافات خود ادامه داده که؛ ما ngo ها را تامین مالی می کردیم و مدیریت 600 نفر ایرانی که عمدتا روزنامه نگار و دانشگاهی بودند و از کشورهای آمریکا ، کانادا و انگلیس بورس دریافت کرده بودند، با من بوده است. وی هم چنین گفته که در داخل کشور با عمادالدین ب  و در خارج  نیز با  حسین ب،رابطه نزدیک داشته و از آنها مشاوره می گرفته  و در روزهای آخر و قبل از دستگیری نیز با ع ، محمد ق و عزت الله س جلساتی داشته است. اسفندیاری در بخشی از اعترافات خود به برنامه های در دست اقدام برای مشوش کردن وبراندازی نظام اشاره کرده و آورده است: ما امسال را در ایران سال تنش اعلام کرده بودیم. منبع: ۱۴ تیرماه ۸۶ بولتن نیوز

پخش اعترافات جاسوسان و هاله ابهام برانگیز فعالیتهای اصلاح طلبان چاپ

Imageاسفندیاری ضمن تبیین نقش خود و جهانبگلو در سوء استفاده از حادثه 18 تیر سال 78 ، از  برنامه ریزی برای مطرح کردن رفراندوم در ایران که از سوی اصلاح طلبان تبلیغ می شد نیز سخن گفت.علی رغم اظهار ترس و نارضایتی بنگاههای خبری غرب در باره پخش اعترافات جاسوسهای دستگیر شده وابسته به این کشورها ، این برنامه از سوی صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.   به گزارش خبرنگار بولتن نیوز در این برنامه که هاله اسفندیاری ، کیان تاج بخش و رامین جهانبگلو در آن حضور داشتند فهرستی از اقدامات پنهان و آشکار این افراد در زمینه ایجاد انقلابهای رنگی در ایران از زبان خود آنها گفته و به آن اذعان شد. در مستند فوق ، هاله اسفندیاری همسر شائول بخاش صهیونیست معروف ضمن اشاره به زندگی نامه خود در پیش و پس از انقلاب و همکاری اش با بنیاد سران پهلوی در پس از انقلاب ، از ارتباط خود با موسسه ویلسون که بودجه اجرائی آن از سوی کنگره امریکا تامین میشود در راستای اهداف و برنامه های کاخ سفید در جهت تغییر در نظام جمهوری اسلامی و شناخت و رهبری انقلاب های مخملی و نارنجی درون ایران داشته پرده برداشت وابعاد آن را تشریح کرد.        اسفندیاری ضمن تبیین نقش خود و جهانبگلو در سوء استفاده از حادثه 18 تیر سال 78 و برنامه ریزی برای مطرح کردن رفراندوم در ایران که از سوی اصلاح طلبان تبلیغ می شد گفت : موسسه ویلسون رابط اشخاصی بود که از ایران شناسائی کرده و پس از آن با موسسات و مراکز تحقیقاتی از امریکا مرتبطشان میکرد و در نهایت با اعطاء بورس تحصیلی برنامه های خود را از طریق آنها پیش می برد بعنوان مثال درباره رامین جهانبگلو و بورس تحصیلی وی چنین پروسه ایی طی شده است.همچنین اخیراً در همین راستا علی افشاری نیز یک بورس مطالعاتی از NAD  وابسته به سازمان CIA دریافت کرده است. بنابراین گزارش در این مستند که به اسم دموکراسی از شبکه یک سیما پخش شد کیان تاج بخش نیز که اخیراً به دلیل جاسوسی و تلاش برای بردن اطلاعات کشور به خارج دستگیر شده است با اعتراف به رابطه خود با بنیاد سروس امریکا گفت : این بنیاد برنامه های متعددی برای جذب اساتید و نخبگان ایرانی به امریکا و دادن بورس تحصیلی به آنها و درنهایت استفاده برنامه ریزی شده از آنها داشت که از جمله می توان به کمک دانشگاهها و کتابخانه های داخل ایران برای ایجاد شبکه دیجیتال در آنها اشاره کرد. 

      همچنین رامین جهانبگلو نیز که در دستگیری سال گذشته خود در ارتباط با   CIA  و مراکزی چون خانه هنرمندان ایران اعتراف کرده بود گفت  تمامی این حلقه ها وقتی در کنار هم قرار میگیرند چه فعالیتهایی که سفارتخانه ها در تهران داشتند و چه فعالیتهایی که خانم اسفندیاری و موسسه اش در دعوت ایرانی ها و بورس دادن به آنها انجام می دادند ؛ همه نشاندهنده نوعی ارتباط و هماهنگی پشت پرده برای اجرای برنامه مخفی و ضد نظام اسلامی ایران می باشد .  
      گفتنی است که این برنامه با واکنش شدید رسانه های غربی و خصوصآ روزنامه ها و رسانه های اصلاح طلب که به نوعی با این افراد مرتبط بودند ، مواجه شده است   " واهمه دست اندرکاران نظام از اقدامات آمریکا " ، واهمه از وقوع انقلاب نرم " و حتی " فاصله گرفتن از آرمانهای امام ( ره ) " ! دانستند . در همین رابطه یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با خبرنگار بولتن نیوز اظهار کرد : " آنچه که عمداً یا سهواً مورد بی توجهی این دسته  رسانه ها قرار گرفته این است که فیلم به اسم دمکراسی بصورتی کاملاً ساده و روشنگرانه ، نشان از تغییر افرادی داشت که روزگاری مواجهه با آمریکا و طیف برانداز را وظیفه خود دانسته ولی امروز بنا به مقتضیات ! زمان ، ساز دیگر زده و به اسم اصلاح طلبی درصدد القاء و ترویج تفکراتی هستند که در نهایت و در صورت موفقیت ، منجر به خروج انقلاب و نظام از ریل و مسیرش می شود "  این تحلیلگر سیاسی افزود:" فیلم به اسم دمکراسی تعریف صریحی داشت از چگونگی ارتباط و تحول افرادی که زمانی از دیوار سفارت آمریکا بالا رفته ولی اکنون در درون سفارت ! و حاکمیت آمریکا پذیرفته شده اند ." ایشان در ادامه گفتگوی خود اظهار نمود : " اپوزیسیون خارج از کشور و دوستان داخلی شان باید متوجه باشند که انقلاب تثبیت شده و نظام به راه خود می رود البته اگر روشنفکران ! و اصلاح طلبان ! دست از ترویج انقلاب نرمشان برداشته و مردم را راحت بگذارند و فیلم به اسم دمکراسی صادقانه اینرا بیان داشت " گفتنی است چنانچه عاملین اصلی فتنه 18 تیر 78 ، که شبانه وارد کوی دانشگاه شده و افراد را تحریک می کردند و در روزنامه هایشان آدرس محل تجمع گروه فشار ! را به آشوبگران می دادند و به اسم تقویت فضای باز سیاسی ، دسته جاتی چون تحکیم وحدت را تقویت مالی و روانه خیابانها می نمودند ؛ با قدرت و قاطعیت در دادگاهی علنی محاکمه می شند امروز نه نیازی به پخش فیلم به اسم دمکراسی بود و نه دوستان ! داخلی جرات و توان همصدایی با اپوزیسیون خارجی را داشتند.

دم خروس عقاید انحرافی حجاریان و دوستان دوم خردادی پیداشد! چاپ
Imageبشیریه که استاد دانشگاه و استاد سعید حجاریان بوده است، پس از انتخابات سوم تیر، به دلیل سرخوردگی ناشی از پیروزی دکتر احمدی نژاد، اعلام کرده که دیگر در ایران نخواهد ماند. با بررسی های به عمل آمده ابعاد تازه ای از نویسندگان و چهره های پشت پرده برنامه چهارم توسعه به دست آمده است. به گزارش خبرنگار بولتن نیوز؛ در این برنامه که برخی از قسمت های آن از جمله بخشی که بر لزوم رابطه با اسرائیل اشاره داشته است، به دلیل افتضاح کاری تهیه کنندگان آن پس از انتشار بلافاصله از بازار جمع آوری شد، افرادی چون حسین بشیریه، نظریه پرداز مطرح جبهه دوم خرداد، نقش کلیدی را برعهده داشته اند.  بنا بر این گزارش؛ بشیریه که استاد دانشگاه و استاد سعید حجاریان بوده است، پس از انتخابات سوم تیر، به دلیل سرخوردگی ناشی از پیروزی دکتر احمدی نژاد، اعلام کرده که دیگر در ایران نخواهد ماند و پس از آن جذب یکی از دانشگاه های اروپایی  شده و مدت هاست که در خارج از کشور اقامات گزیده است .  این در حالی است که هاله اسفندیاری؛ در اعترافات خود به ارتباط با بشیریه و مشورت با وی برای پیشبرد اهدافش اذعان کرده است. گفتنی است که بشیریه؛ اساسا با بینش دینی و تاثیر آن بر حکومت به شدت مخالف بوده و حتی عباراتی مانند اینکه از  افتخار می کند که از جوانی دستان خود را به وضو نیالوده است، از وی نقل می شود. شایان ذکر است که حجاریان و افکار غرب گرای وی شدیدا تحت تاثیر استادش قرار داشته و با وجود انحرافات بیان شده، چنین شخصی نقشی موثر در تدوین برنامه چهارم و جمع آوری کتاب مستندات آن داشته است.

 حسین بشیریه متولد سال 1332 ، همدان...

لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران، فوق لیسانس رفتارشناسی سیاسی از دانشگاه اسکس انگلستان و دکترای تئوری سیاسی از دانشگاه لیورپول....و اما بعد...

وی استاد لیدرهای اصلاحات به حساب می اید و افرادی همچون سعید حجاریان را در زمره شاگردان مخلص خود دارد، بسیاری وی را سروش دهه 80 می دانند اما تفاوتی که میان وی و سروش غائلند ان است که سروش را استاد حوزه اندیشه فلسفی- دینی اما بشیریه را استاد حوزه فلسفی- اجتماعی می دانند.وی در دوران اصلاحات از فعالین مرکز استراتژیک نهاد ریاست جمهوری بود و هم اکنون خارج از کشور به سر می برد بسیاری وی را در اروپا ساکن می دانند اما او در امریکا ساکن است.

 وی که بیشتر تخصص تاریخیش گویا تاریخ معاصر و به خصوص دوران پهلوی است به رسم هم قطاران معاصر خود همچون کسروی هرساله مراسم کتاب سوزان دارد، جالب انکه وی کتاب تاریخ کوبا را که خود شخصا از فیدل کاسترو دریافت کرده بود را هم در مراسم کتاب سوزان خود به اتش کشیده و مقید است که هر ساله این اقدام را انجام دهد. برادر وی جزء قضات دیوان عالی کشور است. حسین بشیریه از استادان علوم سیاسی دانشگاه تهران بوده و تاثیر عمیقی بر قشر دانشجویان روشنفکر دارد او در اوایل دهه 70 به ایران امد ولی تا اواسط این دهه وزارت ارشاد اجازه انتشار اثار به وی نداد...

برادر زاده وی یعنی طهمورث بشیریه فارغ التحصیل دانشگاه تهران در رشته حقوق جزا و جرم شناسی در مقطع دکترا بوده و یکی از محبوبترین شاگردان دکتر ازمایش استاد برجسته حقوق جزا است و هم اکنون در حال تدریس در دانشگاه علامه طباطبائی، شهید بهشتی و دانشگاه های ازاد مرکز و شمال می باشد. طهمورث سال گذشته به مدت شش ماه و مصادف با جام جهانی در المان ساکن بود!رفتارها و نظرات بسیاری از سران اصلاحات را باید در ارای و تفکرات حسین بشیریه جستجو کرد شخصی که گرچه شاگردانش میانه دار جریان اصلاح طلبی بودند اما خودش همیشه در حاشیه و بیشتر نقش یک نظاره گر را ایفا می کرد، وی بیش از 25 جلد کتاب و صدها مقاله درحوزه علوم سیاسی تاریخ معاصر و به خصوص جامعه شناسی سیاسی به چاپ رسانده است بسیاری وی را پدر جامعه شناسی سیاسی در ایران میدانند.

حال جالب انکه گفته می شود هاله اسفندیاری در اعترافات خودش به ارتباط با بشیریه برای پیشبرد اهدافش اشاره کرده است و جالبتر انکه بدانیم وی یکی از عناصر پشت پرده و نویسندگان برنامه چهارم توسعه است در برنامه چهارم توسعه قسمتهایی مبنی بر لزوم رابطه با رژیم صهیونیستی گنجانده شده بود که بعد از انتشار بلافاصله از بازار جمع اوری شد و گویا در این ماجرا بشیریه نقش کلیدی داشته است. جمله ای از وی منقول است که: از افتخارات من این است که از جوانی دست خود را با وضو نیالوده ام! ؟!؟ (+)ایمیل حسین بشیریه را می توانید در زیر مشاهده کنید ( وی اکثر اوقات ان لاین می باشد!):hosseinbashiriyeh@yahoo.com

منبع:‌ http://ermineh.blogfa.com/post-65.aspx

اعتراف مخملی/آشنایی بیتری با جورج سوروس و انقلابهای مخملی اش:

  هم اندیشی: وقتی کمیسیون مشورتی دیپلماسی عمومی در آمریکا در سال 2001 اعلام کرد که «فرهنگ، اطلاعات و ارتباطات ابزار استراتژیک امنیت نوین ایالات متحده هستند»، معلوم بود که توصیه‌های مندرج در پروژه مطالعاتی مربوط به استراتژی امنیت ملی آمریکا -که قبل از ریاست جمهوری جورج بوش به وسیله جمهوریخواهانی چون دیک چنی و کاندولیزا رایس تدوین شده بود - تمرکز شدیدی روی «برخورد نرم» با دولت‌های هدف خواهد یافت.

به گزارش هم اندیشی به نقل از مهر در استراتژی مفصل مذکور تاکید شده که تاسیس و حمایت از بنگاه‌های فرهنگی و رسانه‌ای و جایگزینی ارزش‌های آمریکایی به جای ارزش‌های بومی در کشورهای هدف باید مورد توجه جدی قرار گیرد. بنگاه‌ها و موسساتی که تا حد امکان فعالیت خود را در پوشش‌های خیر‌خواهانه، حقوق بشری و البته غیردولتی پنهان نمایند. بنیاد «سوروس» یا «جامعه باز» (Open Society) یکی از همین موسسات هستند که بلافاصله و در دهه گذشته توسط یک میلیاردر یهودی موثر در لابی صهیونیزم آمریکا به نام «جورج سوروس» برای سرمایه گذاری‌های اقتصادی و در عین حال مطالعات حقوق بشری تاسیس شد. اگر «رابرت مرداک» امپراتور یهودی رسانه‌های بزرگ جهان، آشکارا اقدام به خرید و توسعه شبکه رسانه‌ای خود می‌کند، «جورج سوروس» ظاهرا مدلی نهانی از همین نفوذ رسانه‌ای – فرهنگی را پیگیری می‌کند.
آنچه که رسانه‌های رسمی آمریکا در مورد شخصیت و انگیزه‌های «سوروس» منتشر کرده‌اند، عباراتی نظیر «نوع دوست و نیکوکار» و «علاقه‌مند به گسترش دموکراسی، حقوق بشر و توسعه اقتصادی در کشورهای مختلف جهان» بوده است. در عین حال BBC آژانس خبری دولت انگلیس نیز چنین تعریفی دارد: «‌بنیاد جامعه باز با هدف پیشبرد دموکراسی، رعایت حقوق بشر، اصلاحات اقتصادی و حقوقی و سیاسی... حمایت از رسانه‌های مستقل از دولت‌ها و... در کشورهای مختلف جهان فعالیت می‌کند. »
در برابر تعاریف یاد شده، «سوروس» در بیش از 30 کشور جهان این «فعالیت‌های خیرخواهانه» را دنبال می‌کند! کشورهایی که برای امنیت ملی آمریکا از جهات مختلف «کشور هدف» به حساب آمده و بسیاری از آنها سال‌ها پس از حضور این بنیاد دچار تغییرات عمده سیاسی و حتی فروپاشی شدند. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان محلی، فعالیت این بنیاد در کمربندی از کشورهای آسیای میانه با هدف کاستن از نفوذ روسیه و جایگزینی جریان‌های سیاسی متمایل یا مطیع ایالات متحده صورت گرفته است. آنها معتقدند که این بنیاد با راه‌اندازی سازمان‌های مطالعاتی و مالی (به نحوی که ظاهراً هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتند) فعال شده و با شناسایی مخالفان دولت مرکزی و حمایت از مطبوعات اپوزیسیون، زمینه را برای انقلابی آرام برای فروپاشی دولت و تغییر حکومت فراهم نموده است.
در گرجستان بنیاد سوروس 20 میلیون دلار به مخالفان دولت ادوارد شوارد نادزه پرداخت. راهبرد وی روابط خوب با مسکو بود. بعد از شورش‌های موسوم به «انقلاب مخملی» و استعفای ناگزیر وی، 4 تن از اعضای دولت جدید گرجستان شامل آموزش و پرورش، دادگستری، دارایی، ورزش و جوانان از کارمندان دفتر «سوروس» در تفلیس بودند. جورج سوروس نیز پس از تغییر دولت نادزه گفت که «وظیفه بنیاد ما حمایت از ادامه تغییرات دموکراتیک در سایر کشورهای خاورمیانه است.»
ولادیمیر تیموشنکو یکی از نمایندگان مجلس اوکراین بعد از تظاهرات خونین خیابانی کیف و نهایتا «انقلاب نارنجی» در این کشور تاکید کرد که پشت صحنه این تحولات شخص جورج سوروس و مقامات اطلاعاتی آمریکا بوده‌اند. به همین ترتیب «عاقل عباس اف» سردبیر نشریه عدالت جمهوری آذربایجان فاش کرد که بعد از تحولات نوامبر 2003 گرجستان بنیاد سوروس در صدد نفوذ در حاکمیت آذربایجان برآمد و عده‌ای از مخالفان دولت علی‌اف را برای آموزش به اوکراین فرستاده‌اند. همچنین وزارت امنیت ملی آذربایجان از برنامه‌ریزی بنیاد «جامعه باز» برای گسترش دامنه مصرف مواد مخدر در بین نسل جوان این کشور، آن هم در پوشش برنامه‌ای برای مبارزه با مواد مخدر، خبر داد!
سرویس‌های اطلاعاتی ارمنستان نیز در چند نوبت از فعالیت بنیاد سوروس در جهت استفاده از رسانه‌ها برای ایجاد اغتشاش در فضای سیاسی این کشور و شکاف بین ارمنستان و روسیه خبر دادند. این کشور مهم‌ترین پایگاه روسیه در قفقاز جنوبی است. در تاجیکستان هم افزایش مخالفت علیه نظام حاکم توسط رسانه‌ها به سوروس نسبت داده شد. تا آنجا که رئیس جمهور این کشور با نام بردن از 4 روزنامه و برخی رادیو‌های خصوصی، از اطلاعاتی در خصوص حمایت مالی مخالفان خود توسط بنیاد سوروس خبر داد. این بنیاد در قزاقستان و قزقیزستان نیز از طریق سایت‌های اینترنتی، روزنامه‌ها، شبکه‌های تلویزیونی، طرح‌های فرهنگی و آموزشی، موسسات غیر دولتی و فعالیت‌های هنری رسما به «حمایت از تغییرات دموکراتیک» مشغول است! طی سال‌های اخیر و همزمان با طرح پروژه خاورمیانه بزرگ جغرافیای فعالیت سوروس به خاورمیانه و منطقه مدیترانه گسترش یافت. نشانه‌ای از آن را روزنامه «الصباح» ترکیه فاش ساخت که بر اساس آن «بنیاد سوروس در انتخابات جزیره در جهت حمایت از فردی که منافع اسرائیل و آمریکا را تامین می‌کند، دخالت نموده است».
با این سابقه‌ای که گفته شد، قطعاً بنیاد سوروس نمی‌توانسته از فعالیت در ایران چشم پوشی کند. اما آنقدر توان اطلاعاتی داشته که حساسیت ایران در رصد سلسله اقدامات خود در آسیای میانه را درک کند. لذا در اینکه استفاده از موسسات واسطه برای «ترویج نافرمانی مدنی» و تشکیل یک شبکه ارتباطی غیر رسمی در این زمینه انتخابی مناسب بوده، شکی نیست. ضمن اینکه الگوی استفاده از افراد بومی و یا دارای تابعیت دوگانه در این مسیر هم، انتخابی دقیق است.
فراتر از آنچه به عنوان اعترافات هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش از تلویزیون ایران پخش شد، درک این واقعیت مهم است که هیچ اقدام به ظاهر خیرخواهانه، فرهنگی، حقوق بشری و دموکراتیکی از سوی چنین بنیادهایی حمایت نمی‌شود، مگر اینکه جزئی از سناریوی «ابزار استراتژیک امنیت نوین ایالات متحده» باشد. به صدا و سیمای ایران کاری نداریم، اما نمی‌توان نتیجه تحقیقات وزارت امنیت ملی آذربایجان را نادیده گرفت که بنیاد جامعه باز، با شعار مبارزه با مواد مخدر هدفی جز آلوده کردن نسل جوان این کشور به مواد مخدر نداشته است.
البته رادیو فردا، رادیو صدای آمریکا و همچنین روزنامه واشنگتن پست هدف فعالیت‌های بنیاد مذکور و وابستگانش در ایران را صرفا «کمک‌های انسان دوستانه» و «ارتقای بهداشت عمومی» نامیده است. کدامیک را باور کنیم؟! منبع: http://www.hamandishi.com/More_News.asp?id=27642

  : بخش اول اعترافات سه تن از عو امل بیگانه   :همچنین ببینید:

 http://bultannews.com/index.php?option=com_content&task=view&id=1041&Itemid=43

: به اسم دموکراسی و همچنین بخش اول اعترافات اسفندیاری، تاجبخش و جهانبگلو

http://rajanews.com/News/?12860

پسر رفیق حریری: برادرم عامل سیا و موساد است:

http://sharifnews.ir/?23392

حسین مرعشی گور کارگزاران آمریکایی-لیبرال-اصلاح طلب راکند...

سخنگو و قائم مقام حزب کارگزاران سازندگی و عضو شورای هفت نفره جبهه اصلاحات و از نزدیکان فامیلی و سیاسی آقای هاشمی، در مصاحبه با نشریه داخلی حزب موتلفه اسلامی گفت: ما به عنوان حزب کارگزاران با برداشتی که از دین، مکتب و تجربه بشری داریم، به این نتیجه رسیدیم که اسلام با مشی لیبرالیسم سازگاری دارد / اسلام، نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ندارد.

سقوط حزب کارگزاران سازندگی؟!

سخنگو و قائم مقام حزب کارگزاران سازندگی و عضو  شورای هفت نفره جبهه اصلاحات و از نزدیکان فامیلی و سیاسی آقای هاشمی، در مصاحبه با نشریه داخلی حزب موتلفه اسلامی، به تشریح مواضع نظری حزب متبوع خود در عرصه‌های گوناگون پرداخت.

حسین مرعشی که با نشریه "ذکر" گفت‌وگو می‌کرد، در اعلام مواضعی بی‌سابقه، اعلام کرد که گروه متبوعش پس از مطالعات فراوان به این نتیجه رسیده‌اند که "اسلام، نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ندارد"، همانگونه که نظام پزشکی و مهندسی ندارد و اقتصاد اسلامی نیز وجود ندارد.

 

در این مصاحبه می‌خوانیم:

 

مرعشی: ما به عنوان حزب کارگزاران با برداشتی که از دین، مکتب و تجربه بشری داریم، به این نتیجه رسیدیم که اسلام با مشی لیبرالیسم سازگاری دارد تا با مشی دولت سالار و سوسیالیستی.

 

سوال: آقای مرعشی، شما می‌گویید حتما از میان لیبرالیسم و سوسیالیسم باید یکی را برای مدیریت جامعه انتخاب کرد، خاطره شعار اول انقلاب در ذهن زنده می‌شود که نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی چرا که دو قدرت حاکم جهانی در آن مقطع و کشورهای وابسته به خود را با این دو گرایش مدیریت می‌کردند و مدعی بودند که هر کدام از توانایی بیشتری نسبت به مکتب دیگر برخوردار است. جمهوری اسلامی آمد تا این تابو را بشکند که نه لیبرالیسم و نه سوسیالیسم. اما وقتی که شما اینگونه بحث می‌کنید که بهترین و کارآمدترین نظام سیاسی تجربه شده و برگرفته از عقل جمعی بشر برای مدیریت جوامع، لیبرالیسم است این سوال در ذهن ساخته می‌شود که تا به حال به این فکر نیفتاده‌اید که جمهوری اسلامی خود یک مکتب جدید است و مدعی ایدئولوژی مدیریت جوامع بر اساس اصول ناب اسلامی و انسانی. چرا سعی نکردید تا پارامترها و مدیریت اسلامی را کشف و استخراج کنید و بر این اساس به لیبرالیسم پناه نبرید؟

 

چرا موتلفه این کار را نکرده است. ما اصلا معتقد نیستیم اسلام نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دارد. همانطور که نظام پزشکی ندارد.

  

شما خودتان شخصیتی هستید که سال‌ها فعالیت‌های اقتصادی داشتید و بهتر از هر کسی می‌توانید به سمت کشف نظام اقتصادی حرکت کنید.

 

نه ما قائل به این که اسلام نظام اقتصادی دارد، نیستیم. اسلام دین هدایت است. همانطور که نظام مهندسی ندارد نظام اقتصادی هم ندارد.

 

اقتصاد اسلامی را اعتقاد ندارید؟

 

خیر در اسلام به هیچ عنوان اقتصاد اسلامی وجود ندارد.

 

اعتقاد ندارید یا اینکه اسلام در این زمینه حرف ندارد؟

 

 نه اسلام، احکامی در زمینه حوزه اقتصاد دارد.

 

احکام که در حوزه قضا و قضاوت هم دارد.

 

اما "نظام قضایی ندارد". اسلام تنها احکام اقتصادی دارد و نه نظام اقتصادی.

 

جمهوری اسلامی شکل گرفت تا این نظام‌ها بر اساس احکام دین تدوین شود. اگر قرار بود که 1400 سال پیش نظام‌های مدیریتی در حوزه‌های مختلف برای امروز ما تدوین شده باشد که دیگر چه زحمتی ما باید می‌کشیدیم؟

 

نظام مجموعه‌ای از نهادها و روابط میان این نهادهاست. این در اسلام نیست. البته شان اسلام هم نیست که همچنین مسایلی را داشته باشد. چون نظام‌ها متناسب با تجربه و تجمع عقل بشر در حال تغییر و تحول‌اند.

 

یعنی چی در شان اسلام نیست که دارای نظام خاص خود باشد؟

 

یعنی اسلام دین هدایت است.

 

این هدایت یک نرم‌افزار است که برای تجلی و به منصه ظهور رسیدن به سخت‌افزارهایی متناسب با مقتضیات روز نیاز دارد.

 

اسلام دینی ابدی است. یک اصولی و حدودی را تعریف می‌کند که بشر در چهارچوب آن حدود خودش اقدام کند.

 

اما مقتضیات زمان و مکان هم هست.

 

بحث مقتضیات مطرح نیست. به هر حال اساساً اسلام نظام اقتصادی ندارد.

 

آقای مرعشی جواب سوالم را ندادید که آیا اسلام نمی‌تواند نظام اقتصادی داشته باشد؟

 

به هیچ عنوان اسلام نمی‌تواند نظام اقتصادی داشته باشد. مگر امام جعفر صادق متخصص روابط پول و بانک بود که بیاید در این حوزه وارد شود و نظام اقتصادی معرفی کند.

 

پس جایگاه اجتهاد در کجاست؟

 

اجتهاد وظیفه دارد تا به بررسی قواعد دست‌ساز بشر بنگرد تا اگر با احکام دینی مغایرت نداشت آن را تایید کند.

 

فقط تایید و تکذیب قوانین بشری و انسانی در حوزه اجتهاد می‌گنجد؟

 

اصلا اجتهاد در حوزه فقه مفهومی نیست که شدنی باشد. برای مثال در مورد ساختمان شما قصد دارید ساختمان‌سازی کنید می‌خواهید تیرآهن را جوش دهید آجرچینی کنید ...

 

آقای مرعشی ساختمان ساختن فقط یک سخت‌افزار ساختن است.

 

نخیر. محاسباتش هم به عنوان نرم‌افزار محل بحث است. ساختمان‌سازی یک نظام فنی مهندسی است. اگر جایی احساس کردند که برای تطبیق با اسلام و این‌که آیا مغایرتی دارد یا ندارد، باید بیایند و از کارشناس سوال کنند.

 

نگاه شما در حوزه دین هم یک نظام دموکراتی و فن‌سالارانه است.

 

حتما چنین است. اسلام نظام پزشکی هم ندارد. اما درباره بهداشت تاکید کرده و گفته که نظافت خوب است.

 

 اما اسلام کلیاتی درباره همه مسایل نظیر بهداشت، قضاوت، اقتصاد و سیاست و ... دارد؟

 

بله قواعد و کلیاتی که فقط خواسته بشر را هدایت کند. اما زندگی در این دنیا، زندگی‌ای است که نظام اقتصادی، نظام بانکی همگی دستاورد و تجارب بشری است.

 

آقای مرعشی از تجارب دولت نبوی و علوی و احادیث، روایات، احکام و مستندات دینی نمی‌توان نظام‌های اسلامی را استخراج کرد؟

 

در صدر اسلام که رسول (ص) در جزیره العرب حکومت می‌کردند جزیره العرب آن روز پول ملی نداشته است...

 

در همه جوامع، پیشرفت و تحول در آن روزها بود در همه جوامع با گذشت زمان شکل گرفته که ادعای جالبی برای مدعیان نمی‌تواند باشد.

 

دقت داشته باشید که در آن مقطع درهم و دینار واحد پول مردم ایران بوده است اسلام نظام اقتصادی نداشت. چه کسی می‌گوید اسلام نظام اقتصادی داشته است. تاکیداتی درباره خمس و زکات دارد اما نظام اقتصادی‌ای مشخص نمی‌شود.

 

آقای مرعشی اینکه می‌گویید یک دستاورد بشری است. این دستاورد بشری هم محصول تجمیع عقل بشری است. اما این عقل بشری را هم اسلام به آن توجه داشته است.

 

اسلام دستوراتی دارد. اما وقتی سخن از معامله می‌شود تاکید می‌کند حق نداری اشکالات جنسیت را بپوشانی، اگر این کار را کردی حرام است. اسلام مرزبندی میان حلال و حرام‌ها را مشخص کرده است اما این حلال و حرام‌ها دستورات احکام است. نظام اقتصادی که در جمهوری اسلامی با به عنوان یک گروه "مسلمان معتقد به لیبرالیسم" به دنبال اجرایی کردن آن هستیم هرگز نمی‌تواند با احکام اسلام مغایرت داشته باشد. ربا حرام است ولی آیا اگر من امروز به شما پولی بدهم و نرخ تورم روی پول من اثر بگذارد و زمانی که شما قصد پس دادن پول مرا داشتی پول ارزان شده باشد آیا باید مابه‌التفاوت این پول را به من بدهی یا اینکه نه این مساله ربوی است یا نه؟ در حال حاضر بخشی از مجتهدین معتقدند دریافت مابه‌التفاوت مبتنی  بر نرخ تورم ربا نیست چرا که قرار نبود اصل پول ارزان شود. اجتهادی که شما روی آن پافشاری می‌کنید تحقیق درباره همین مسایل است اما این‌ها را نمی‌توان نظام اقتصادی دانست. نظام اقتصادی یعنی اینکه شناخت چگونگی صادرات و واردات، بررسی قوانین حاکم بر بنگاه‌ها، چگونگی تعیین دستمزد، مشخص شدن چگونگی سود، روابط بین مجموعه نهادها، شناخت جایگاه دولت، مالیات در اقتصاد و ...

 

بالاخره باید نهاد و مرجعی باشد که روابط این چنینی را بر اساس همان اصول و میزان‌های اسلامی مورد سنجش قرار دهد تا با احکام دینی مغایرت نداشته باشد.

 

بله به همین دلیل ما معتقدیم که وجود شورای نگهبان برای یک نظام دینی لازم است. در یک نظام دینی هر چقدر لیبرال‌ها هم بستر فعالیت داشته باشند، ما معتقدیم که باید شورای نگهبان وجود داشته باشد که مصوبات را با احکام اسلامی مطابقت کند

منبع:http://www.ansarnews.com/?usr=news/detail&nid=1341