|
احمدی نژاد که در دانشگاه کلمبیا آبرو و عزت ایرانیان را به رخ جهانیان کشانده بود...به ایران بازگشت... جنبش خودجوشی برای استقبال بی سابقه از رئیس جمهور در داخل کشور آماده می شد و شرایط برای مانور تبلیغاتی همه جانبه آماده بود. شاید هر دولتی در این شرایط قرار می گرفت، بیشترین بهره برداری را انجام می داد. اما دولتمردان ضمن تشکر از مردم بساط استقبال را برچیدند که بیایید به جای استقبال به شکرانه این موفقیت، سجده شکر به درگاه ایزدمنان بگذاریم. اصلاح طلبی از تاج زاده تا اکبر گاف!
در فضایی که از یک سو فحاشی ها نسبت به رئیس جمهور اوج می گرفت و بر آن بود تا به هر بهانه ای ولو نحوه پوشش و سخن گفتن احمدی نژاد، انتخاب مردم را به سخره بگیرد و از سوی دیگر استمداد خودباختگان داخلی دموکراسی غربی از محافل بیگانه، می رفت تا فرصتی دوباره در تاریخ غوغاسالاری ها بیافریند، تقدیر الهی برگی زرین از تاریخ انقلاب را رقم زد. هژمونی فراگیر رسانه های محافظه کار غرب شکست و اوج استیصال مدعیان آزادی بیان به تصویر کشیده شد. هنوز نه سخنرانی دانشگاه کلمبیا رقم خورده بود و نه حضور در سازمان ملل. نطفه غوغاسالاری ها شکل می گرفت و تخریب و توهین به عنوان تنها طریق نجات ورشکستگان سیاسی کشور در دستور کار قرار گرفته بود. تاج زاده می گفت:«رئیس جمهور حتی حرف زدن هم بلد نیست و چنان صحبت می کند که گویی از اصول اولیه اداره کشور چیزی نمی داند!!!» و کارگزاران می نوشت:« استفاده از ادبیات عامیانه در سخنرانی ها، حاضر شدن در مجامع عمومی بدون لباس رسمی به خوبی تمایل رئیس دولت نهم را برای بی اعتنایی به هر آنچه در عالم سیاست به عنوان سنت پذیرفته شده است نشان می دهد.» و چه قرابتی بود با نصیحت امثال مسعود بهنود که: «شاه شدى کسوت شاهى بپوش!» خیرخواهان از عدم ضرورت سفر می گفتند: «ای کاش آقای رئیس جمهور به نیویورک نمیرفتند!» و در این فضا بود که نامه تاسف برانگیز اکبر گنجی خطاب به بان کی مون منتشر شد. نامه ای که امضای 300 روشنفکر جهان را با خود داشت و عمق نگاه اصلاحاتیان در احیای از دست رفته ای به نام آزادی را به نمایش می گذاشت! در آن نامه تلویحا از شورای امنیت خواسته شده بود تا در مورد نقض حقوق بشر در ایران هم وارد عمل شود:«ملّت ایران از خود می پرسند که آیا شورای امنیت سازمان ملل فقط برای تعلیق غنی سازی اورانیوم قاطعیت و کارآیی دارد، اما زندگی مردم ایران که حقوق اساسی آنها روز به روز به نحو فزاینده مورد تعرض قرار می گیرد از منظر آن شورا مهم تلقی نمی شود؟» لحن گستاخانه گنجی چنان بود که حتی واکنش عزت الله سحابی را هم برانگیخته بود: «... جوان بودن آنها و نیز فقدان تجربه های عمیق سیاسی، آنان را زود دچار سرخوردگی می کند و دیدید که برخی از آنان چگونه از صحنه مبارزه ملی کنار رفتند. آقای گنجی و افشاری به راحتی از صحنه مبارزه ملی کنار رفتند و دخالت خارجی را یک راه حل جدی می دانند، در حالی که یک مبارز باتجربه ملی به سادگی به این نتیجه نمی رسد» در این نامه ایران صاحب یک حکومت خودکامه لقب گرفته بود و نسبت به حقوق منتقدان داخلی هشدار داده می شد:« آقای دبیر کل! آیا جنابعالی مطلع اید که در ایران منتقدان و دگراندیشان و دگرباشان قانوناً از " حق حیات " محروم هستند؟!!!» و این پارادوکس را رقم می زد که جناب گنجی اگر منتقد و دگر اندیش و دگرباش هستند پس چرا زنده اند و اگر نیستند چرا چنین قلم به دست گرفته اند؟!!! مدعیان اصلاح طلبی که در پوشش شعارهای پرطمطراق و مجلل خویش وابستگی به بیگانگان را در دستور داشتند و راه برون رفت از همه مشکلات کشور را پادرمیانی غرب و دشمنان دیرین ایران می دانستند، اوج دغدغه خویش را به نمایش گذارده بودند. درست در این شرایط بود که سخنرانی رئیس جمهور دانشگاه کلمبیا در دفاع تاریخی از ملت ایران رقم خورد و توجه جهانیان را به خویش مشغول کرد. بیانات احمدی نژاد آنقدر برای غرب گران تمام شد که نمایندگان آمریکا درصدد ارائه طرحی برای محدود کردن حضور مسئولین سایر کشورها در خاک آمریکا بر آمدند. جهان یکپارچه به اعتراف نشست. شیمون پرز: «مسوولان دانشگاه کلمبیا در اجازه به احمدی نژاد اشتباه فاحشی کردند.» هاآرتص (تل آویو): «اسرائیل بزرگترین خسارت را از سفر احمدی نژاد دید... برای ماه ها، اسرائیل تلاش زیادی کرد تا از آنچه در نیویورک اتفاق افتاد، جلوگیری کند اما احمدی نژاد توانست نشان دهد که ایران در برابر جهان نیست بلکه ایران علیه اسرائیل است.» فاکس نیوز: «وضع پیش آمده درباره احمدی نژاد ناامید کننده است.» لس آنجلس تایمز: «می توان با اطمینان اعلام کرد که احمدی نژاد با پیروزی آمریکا را ترک کرد.» راسیسکایا گازیه: «تسلط و هنرنمایی ماهرانه رئیس جمهور ایران باعث حیرت همه مجریان رسانه ای شد.» و... در داخل نیز موجی از تحسین برخواست. نامه ارزشمند روسای 8 مرکز دانشگاهی، پژوهشی تهران منتشر شد. 200 نماینده مجلس از رئیس جمهور تقدیر کردند. مهاجرانی نوشت:« ...به گمانم رقابتهای سیاسی در داخل و نقد و نظر هایی که به جای خود درست و بهنگام است، نباید موجب شود که در داوری منصف نباشیم. این سخنرانی، رئیس جمهور و ایران را در موضع مظلومیت و حقانیت قرار داد» و... با طلوع موج گسترده ای که از دانشگاه کلمبیا آغاز شد، فضاسازی ها شکست. دیگر نه مجالی برای نامه کذایی اکبر گاف باقی ماند و نه فرصتی برای عرض اندام توهین ها و تمسخر های اهالی کشتی روشنفکری! شاید این معنای والای قرآن کریم بود که درخشید که «تعز من تشاء و تذل من تشاء» و «لله العزه جمیعا» جنبش خودجوشی برای استقبال بی سابقه از رئیس جمهور در داخل کشور آماده می شد و شرایط برای مانور تبلیغاتی همه جانبه آماده بود. شاید هر دولتی در این شرایط قرار می گرفت، بیشترین بهره برداری را انجام می داد. اما دولتمردان ضمن تشکر از مردم بساط استقبال را برچیدند که بیایید به جای استقبال به شکرانه این موفقیت، سجده شکر به درگاه ایزدمنان بگذاریم. شاید امثال شیرزاد هدف رئیس جمهور از سفر را باز هم خوراک تبلیغاتی داخلی بدانند و همه چیز را در چهارچوب ذهنی بسته تحلیل کنند، اما یقیناً مردم خود معنای این همه را، از ابتدا تا انتها می فهمند. مردم می دانند چه کسانی عزت و سربلندی ایران اسلامی را دنبال می کنند و چه کسانی می کوشند تا از غرب فرشته نجات بسازند و فرش سرخ برای اجانب پهن کنند. چه کسانی در پی مصالح کشورند و چه کسانی به دنبال منافع خویش. مردم می فهمند. منبع:http://www.rajanews.com/News/?16310گروه سیاسی- محمد مهدی تهرانی |