پشت پرده حمایت عربها از صفایی فراهانی!
«صفایی فراهانی به عضویت کمیتهی فنی فیفا درآمد»، «رییس کمیتهی انتقالی، نایب رییس کمیتهی مسابقات AFC شد» این خبرها در طی چند روز گذشته در حالی اعلام شد که بسیاری از اهالی فوتبال از حمایت سرسختانه «محمد بن همام» از او تعجب نکرده اند.گفته میشود، ارتباط ویژه صفایی فراهانی عضو شورای مرکزی حزب مشارکت با «بن همام»، رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا، موجب شراکت اقتصادی این دو در یک شرکت چند ملیتی در قطر شده است.
«استراتوس» نام شرکتی چندملیتی است، که این دو نام در مجموعه شرکای آن دیده میشوند، صفایی فراهانی معاون وزارت اقتصاد دولت گذشته که عضو هیأت رئیسه این شرکت میباشد و بخشی از فعالیتهای اقتصادی خود در خارج از کشور را در حالی در این شرکت چند ملیتی دنبال میکند که «بن همام» نیز پاره ای از فعالیت های اقتصادی خود را در این شرکت متمرکز کرده است.گرچه هنوز منابع تأمین سرمایه گذاری صفایی فراهانی در این شرکت مشخص نشده ولی گفته میشود معرفی صفایی فراهانی برای عضویت در کمیته فنی فیفا و نیز عضویت در کمیتههای AFC نیز در چارچوب همین ارتباطات ویژه صورت گرفته است. در واقع این شرکت چندملیتی عامل پیوند صفایی فراهانی و بن همام است. در این میان، انتخاب صفایی فراهانی برای ریاست بر کمیته انتقالی فدراسیون فوتبال نیز از همین ارتباطات ویژه وی با «بن همام» بیش از پیش ظهور و بروز پیدا میکند.
به همه این مسائل باید کمک چندصد هزار دلاری صفایی فراهانی برای انتخاب «بن همام» به ریاست کنفدراسیون فوتبال آسیا در زمان ریاست وی بر فدراسیون فوتبال ایران را نیز اضافه کرد. یعنی امروز «بن همام» در حال جبران زحمات صفایی فراهانی در دستیابی وی به ریاست بر فوتبال آسیاست.نکته دیگر اینکه گره خوردن فعالیتهای اقتصادی صفایی فراهانی با توجه ویژه احزاب همفکر وی به ورزش به ویژه فوتبال بیانگر تلاش دو حلقه ای این احزاب برای حضور در انتخابات آتی مجلس است. تأمین منابع مالی و نفوذ در لایههای مختلف اجتماعی - ورزشی دو حلقه یاد شده هستند. منبع: http://sharifnews.ir/?23459
گرایشات مشکوک در قالب نقد ورزشی!
روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه امروز ۱۱ مرداد ۸۶ خود با اشاره به تحلیلهای مغرضانه ای که این روزها به طور همامنگ از رادیوهای بیگانه، برخی روزنامهها و برخی برنامههای صداوسیما در مورد ناکامی تیم ملی فوتبال کشورمان ارائه میشود نوشت: «در این دوره و زمانه نمیشود با تمسک به امام زمان(عج ) و امام حسین (ع )و بردن تیم ملی به سفر زیارتی مشهد بر جهانیان پیروز شد.» صدای آمریکا با بیان مطلب فوق به تفسیر علت ناکامی تیم ملی کشورمان در صعود به دور نیمه نهایی مسابقات جام ملتهای آسیا پرداخت. علاوه بر رادیو آمریکا برخی از رسانههای ضدانقلابی خارج از کشور نیز با تحلیلهای مشابه به این موضوع پرداختند و نقطه مشترک در اغلب این به اصطلاح تحلیلهای ورزشی! زیر سؤال بردن اعتقادات اسلامی بود که از آنان بعید نبوده و نیست.
اما گفتنی است که برخی از روزنامهها و نیز برخی از برنامههای تفسیر ورزشی صداوسیما با انتقاد از ایرانی بودن مربی تیم ملی فوتبال کشورمان تحلیلهای کم و بیش مشابهی با رادیوهای بیگانه و ضدانقلابیون تابلودار ارائه دادند! با این تفاوت که بیگانگان به مظاهر دینی بازیکنان و داخلیها به ایرانی بودن مربی تیم اعتراض داشتند! و حال آن که هرچند بررسی کارشناسانه علل ناکامی تیم ملی ضروری است ولی به نظر میرسد تفسیرهای مشابه بیگانگان و برخی از رسانههای داخلی- و متاسفانه صداوسیما- قبل از آن که رنگ و بوی تفسیر کارشناسانه داشته باشد، سمت و سوی مرموز و مشکوک و صد البته غیرورزشی دارد! منبع:http://sharifnews.ir/?23449
شکست جشن سیاسی اصلاح طلبان یزدی درپوشش جشن میلاد امام جوادعلیه السلام
به گزارش خبرنگار بازتاب برنا یک هفته است تبلیغات سنگین و بی سابقه ای از سوی گروههای اصلاح طلب برای حضور سید محمد خاتمی در شهر یزد و شرکت در مراسم جشن میلاد صورت گرفته است! ارسال پیام های دعوت به تلفن همراه غالب مشترکین استان یزد، نصب بیلبوردهای بزرگ تبلیغی و پارچه های بزرگ در حساس ترین نقاط شهر، پخش اطلاعیه در نمازجمعه یزد و دعوت گسترده مردم و اعلام میزبانی یار دیرین امام(ره) یعنی امام جمعه، با صحنه گردانی عملی سفید استاندار سابق و عضو ارشد مشارکت استان یزد و با تشکیل ستاد استقبال مردمی(!) انجام گردید. این حجم وسیع تبلیغات که با هزینه های میلیاردی و با مرکزیت محل مراسم یعنی مسجد حظیره و آن هم بعد از نماز مغرب و عشاء که غالب مردم فراغت دارند و از هوای گرم خبری نیست، نتوانست حتی یک درصد مردم شهر یزد را به سوی خود بکشاند(!؟) از سوی دیگر بسیاری از شرکت کنندگان نیز از نیروهای اصول گرا بوده که با انگیزه های متفاوت در این مراسم شرکت کرده بودند. پارک ماشینهای مدل بالا اطراف مراسم و حضور مشارکتی هایی که از استانهای دیگر سراسیمه آمده بودند و کنترل مراسم توسط میلیشیای مشارکت گویا نشان از مردمی بودن این جشن سیاسی داشت(!!) این مراسم مشترک بین امام جمعه و سفید نشانی دیگر از پیوند ناگسستنی حزب مشارکت با امام جمعه یزد می باشد. اگر چه آقای صدوقی به سفر عمره رفته بود(!) اما این جشن سیاسی با خیر مقدم مناقب امام جمعه موقت و سفید از سوی حزب مشارکت آغاز گردید. جشن با عنوان میلاد امام جواد علیه السلام تبلیغ گردید ولی ابتدا با سروده ای مضحک مدیحه سرایی از خاتمی شد و سپس خاتمی هم چیزی که نگفت از امام جواد علیه السلام بود.(!) این هم شیطنتی دیگر از سوی اصلاح طلبهاست که ایمان مذهبی مردم را وسیله ای برای رسیدن به امیال خود قرار می دهند(!؟) منبع:http://baztabb.parsiblog.com/
|
دارالعباده یزد دارالمئومنین کاشان و خاتمی / فاطمه رجبی سفرمحمد خاتمی به دارالعباده یزد و دارالمؤمین کاشان در سیزدهم رجب، مایه شگفتی بسیار میشود، و این پرسش طبیعی را پیش میآورد که آیا شهرهای یزد و کاشان که در دوران طاغوت هم به دارالعباده و دارالمومنین مشهور بودند، امروز در بستر سیاسیکاری اصلاحطلبانه نزول یافتهاند؟! سخن روشنتر و رساتر آنکه، محمد خاتمی پس از 8 سال حاکمیت اصلاحطلبی با مبنا و انگیزه و هدف دینستیزی و فرهنگسوزی، در دوران جدید شگرد دیگری را پیش گرفته است. وی که متأسفانه هنوز لباس روحانی بر تن دارد، در حالی که با چماق 8 ساله ریاستجمهوری خود مدام بر فرق ملت کوبید که: "اندیشهای که رأی نیاورده حق نظر ندارد، و باید به اراده مردم تمکین کرد." امروز نه تنها رأی دینمدارانه مردم را بر نمیتابد، بلکه شتابزده و نابردبارانه با دورهگردیهای مشکوک خارجی و سفرهای پر مسأله داخلی در پی اغراض سیاسی است. سؤال این است که محمد خاتمی دارای چه جایگاهی است؟ روحانی است؟ با کدام تحصیلات و وجههی حوزوی؟ کدام مبنا و باور دینی؟ کدام رفتار و گفتار مذهبی؟ آیا صرف داشتن لباس روحانی، میتواند او را یک روحانی صاحبنفوذ در میان دینداران یا بیدینان معرفی کند؟ آیا فریاد 8 سالهاش مبنی بر "شکست دین در تقابل با آزادی" که عملا هم به انجام آن همت گماشت، از کدام ذهن پاک خواهد شد؟ آیا منابع مالی نامعلوم داخلی و خارجی و البته بیپایان او که هزینه سرسامآور، کردارهای سیاسی ـ حزبی و سفرهای مارکوپولویی و قبیلهایاش را تأمین میکند، میتواند مایه نفوذ و آبروی دینی یا سیاسی برای او باشد؟ آیا انجام عمل حرام وی در دست دادن با زنان در ایتالیا که علاوه بر فیلم، تصاویرش در روزنامه کیهان درج گردید. مؤید روحانیت، دینداری و شایستگی و صلاحیت اوست؟ آیا خاتمی یک دانشگاهی است؟ با کدام مدرک علمی؟ آیا تکرار گفتههای دینستیزان قرن 18 اروپا مؤید دانشگاهی بودن اوست، یا نوشتن کتابی غربگرایانه که تایید استاد مارکسیست اخراجی را پشتوانه دارد. آیا گفتوگوی تمدنهایش که یک سر آن عطاء ا... مهاجرانی است با رسواییهای اخلاقی و سیاسس، سر دیگرش در دکترای افتخاری خاتمی در انگلیس و دست دادن او با زنان در ایتالیا، و سجده کردن بر کاخ سفید با اهدای ویزای اعضای و خدمات تشریفات کاخ سفید به وی، میتواند جایگاه معتبر سیاسی و یا علمی برایش ایجاد کند؟ آیا اعترافات هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش در «براندازی نرم» توسط اصلاحطلبان حاکم و نام بردن از افراد مؤثر و مسؤول دولت خاتمی ـ که البته به یمن وجود ضرغامی سانسور شد ـ دستمایهی «خاتمی» در سفرهایش میباشد؟ به هر حال خاتمی با تئوری و عمل دینستیز آشکارا اعلان داشته میدارد که التزام اعتقادی و عملی به اسلام ندارد. این مهم عملا به انجام رسیده گرچه جامعه روحانیت نسبت به آن متأسفانه با اغماض نگریست. و دادگاه ویژه روحانیت در خلع لباس او و حتی احضار و محاکمهاش تقصیرکار باقی ماند. اما از این به بعد سفرهای خاتمی به هرکجا میتواند باشد و با هر منبع مالی حمایت شود. واشنگتن یا تلآویو، لندن یا ... . اما در ایران و در میان مردم دینمدار، وطندوست و غیرتمند و با فرهنگ چرا؟ حال پرسش آن است اصلاحطلبی برانداز، دستوری و هدفمند، با کدام نگاه و غرضورزی و برآورد، شهرهای مؤمنپرور «یزد» و «کاشان» را آن هم در شب میلاد امیر عدل، مولای متقیان و افضل مخلوقات پس از پیامبر خاتم صلیالله علیه و آله و سلم میدان جولان «خاتمی» میکند؟ آیا شکستن قبح انجام عمل حرام آن هم در لباس روحانیت، چنین هزینهای را میطلبد؟ آیا فرهنگستیزی بیسابقه محمدخاتمی باید با ملعبه کردن آبروی مردم یزد یا کاشان استمرار یابد؟ به هر حال بر مردم یزد و کاشان است که این میهمان خود خوانده را در نحوة میزبانی متوجه اعمال فرهنگسوز خود کنند، و به او یادآور شوند که به همان سفرهای آمریکا و انگلیس و فرانسهاش اکتفا کند، و دست از سر مردم مؤمن ایران اسلامی بردارد. آیا در شهرهای ایران امکان دست دادن با زنان برای او....! منبع:http://www.fatemehrajabi.com/view_news.asp?id=174 |
درباره جورج سوروس چه می دانیم؟
به دنبال پخش اعترافات تامل برانگیز هاله اسفندیاری، رامین جهانبگلو و کیان تاجبخش که حرکتی ناتمام اما ارزشمند از صدا و سیما بود(1)، جای این سوال باقی است که واقعا فردی که مکرر از او نام برده می شد یعنی جورج سوروس (2) کیست و چه می کند؟ موسسات ذیل نظر او چه فعالیت هایی انجام داده اند و...
از آنجا که منابع فارسی در این خصوص ناچیز است در این نوشتار مختصرا به این موضوع خواهیم پرداخت. بخشی از آنچه طرح می شود با استناد به سایت رسمی موسسه جامعه باز (open society institute) خواهد بود و منعکس کننده مطالب مندرج در این سایت که تحت عنوان معرفی نامه جورج سوروس در صفحه About OSI موجود است. (3) بقیه منابع و مدارک و نیز اصطلاحات به کار رفته به نوبه خود در پی نوشت ها مورد اشاره قرار خواهد گرفت.
جورج سوروس یک یهودی مجارستانی است که نامش این روزها برای اغلب سیاستمداران و خصوصا دولتمردان نا آشنا نیست. کسی که ذیل پرچم کمک های بشر دوستانه، بسط دموکراسی و آزادی بیان زمینه های ایجاد انقلاب های مخملی و نیز تغییرات یا چالش هایی در ساختار دولت ها ایجاد می کند. سوروس در کودکی با دشواری هایی روبرو می شود که شخصیتش را آماده گام های بلند می کند. با اندیشه های کارل پوپر انس می گیرد و تلفیقی از تفکراتش را با اندیشه های او به عنوان یک تئوری عملیاتی در دستور کار قرار می دهد. در واقع او هم یک مغز فعال است و هم یک مجری ماهر که البته در راه مقاصد خویش گام برمی دارد.
جورج سوروس موسس و مدیر شبکه ای از موسسات به اصطلاح خیریه و بشر دوستانه، پدید آورنده ایده جامعه باز(4) دموکراتیک با محوریت قانون، اقتصاد بازار(5)، حکومت پاسخگو، آزادی مطبوعات و حامی حقوق بشر است.
سوروس در آگوست 1930 در شهری با نام بوداپست(6) در مجارستان متولد می شود. پدرش جزو اسرای جنگ جهانی اول است که سرانجام به روسیه می گریزد تا بتواند بار دیگر خانواده اش را در مجارستان ملاقات کند. سوروس 13 سال دارد که ارتش آلمان نازی مجارستان را تصرف می کند و یهودیان را تبعید می نماید. تجارت ارز در بازار سیاه منبع درآمدی او در این دوره است. جورج جوان در سال 1946 می تواند با شرکت در همایش بین المللی زبان اسپرانیو که در کشور سوئیس برگزار می شد، فرار کند. در سال 1947 به انگلستان مهاجرت می کند و با کار در راه آهن به عنوان باربر و نیز در رستوران به عنوان خدمتکار تلاش می نماید تا هزینه های مالی خویش را فراهم آورد. جورج سوروس در سال 1952 از دانشگاه اقتصاد لندن فارغ التحصیل می شود.
سوروس در دانشگاه اقتصاد لندن بود که آشنایی نسبی با کارهای کارل پوپر فیلسوف مشهور به دست آورد و تفکر جامعه باز پوپر توانست تاثیر به سزایی در نوع نگرش و تفکر او بگذارد. در واقع تجربه سوروس از نازیسم و کمونیسم او را مجذوب نقدهای پوپر نسبت به نوع اداره کشور با حکومت های مقتدر مرکزی(8) کرد. جامعه باز تنها در صورتی می توانست رونق بگیرد که حکومت های دموکراتیک بنا نهاده شده باشند، آزادی بیان وجود داشته باشد، عقیده های گوناگون امکان بروز و ظهور داشته باشند و حقوق فردی مراعات شده باشد و او هم در همین راستا گام برداشت.
در سال 1956 سوروس به آمریکا مهاجرت کرد و تا سال 1963 در نقش یک تحلیلگر و تاجر فعالیت کرد. در طول این دوره ایده های پوپر را با تئوری های خویش وفق داد و قاعده ای برای توصیف نسبت بایدها و واقعیات طراحی کرد. قاعده ای که بتواند برای پیشگویی روند آتی مورد استفاده قرار گیرد. تئوری های عملیاتی سوروس وی را به این نتیجه رساند که توانایی بیشتری در تجارت و بازرگانی دارد تا فلسفه. او از طریق صندوق سرمایه گذاری بین المللی که خود تاسیس کرده بود توانست از نظر مالی موفقیت های چشمگیری کسب کند. در سال 1967 یک سازمان را بنا نهاد و در سال 1973 شرکتی خصوصی ایجاد کرد که مکمل بخش قبل بود.
بعدها جورج با خرید و فروش ارز پول هنگفتی به دست آورد؛ به گونه ای که در 16 سپتامبر 1992 که از آن به عنوان چهارشنبه سیاه (8) یاد می شود توانست با فروش پوند بریتانیا و خرید مارک آلمان یک میلیارد دلار سود کند. به همین خاطر است که او را به عنوان مردی که توانست بانک های انگلیس را به زانو درآورد می شناسند. (9) در سال 1997 هم ماهاتیر محمد نخست وزیر مالزی سوروس را متهم کرد که بر آن است تا پول مالزی را بی ارزش کند. (10)
سوروس موسسه جامعه باز (11) را در سال 1979 در نیویورک ایجاد کرد. امروزه او شبکه ای از این قبیل موسسات را در سرتاسر اروپای مرکزی و شرقی، شوروی سابق و اوراسیای مرکزی و همچنین آفریقای جنوبی، گواتمالا و ایالات متحده و... دارد. (12) او همچنین کتاب هایی نیز در زمینه های مختلف سیاسی اقتصادی چاپ و منتشر کرده است. او همچنین موسساتی چون بنیاد ملی برای دموکراسی (13) و موسسه خانه آزادی(14) را نیز زیر نظر دارد.
1- ای کاش اعترافات کامل نمایش داده می شد تا هم نسبت برخی عناصر داخلی با خارج از کشور شفاف شود و هم ابعاد دیگر ماجرا
2- George Soros
4- Open Society
5- Market Economises
6-
7- Totalitarianism
8- Black Wenesday
9- http://en.allexperts.com/e/g/ge/george_soros.htm
11- Open Society Institute
12- کتاب جورج سوروس و انقلاب های مخملین – چاپ انتشارات موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر تهران – ص11
13- National Endowment for Democracy
14- Freedom House – آدرس اینترنتی: http://www.freehaleh.org
منبع: وبلاگ محراب اندیشه http://mehrabeandishe.blogfa.com/post-61.aspx
بازتاب و مستند «به اسم دموکراسی»
«به اسم دموکراسی» نام مستندی بود که طی روزهای چهارشنبه وپنج شنبه هفته گذشته از سوی صدا وسیما پخش شد و در این راستا برخی از رسانههای خارجی با جنجال آفرینی حتی قبل از پخش این فیلم آن را دروغ ایرانیان خوانده بودند وادعا کردند آنها تحت فشار سخن گفته اند که جای سوال داشت که چگونه آنها تلاش دارند فیلم ندیده را تکذیب کنند. از سوی دگر روزنامههای زنجیره ای دوم خردادی که در بدو ورود هر مقام بین المللی به ایران از آنها در مورد تکلیف این سه نفر سوال میکردند و در هر کنفرانس خبری یکی سوالات خود را به این موضوع اختصاص میدادند در اقدامی هماهنگ سکوت اختیار کردند ولی سایت بازتاب وابسته به محسن رضایی تلاش نمود هماهنگ با رسانههای بیگانه به این موضوع بپردازد. سایت بازتاب چرا همچون رسانههای بیگانه از پخش این فیلم ناراحت است؟
حاجی بابایی: پشت پرده سایت بازتاب باید مشخص شود
حمید رضا حاجی بابایی گفت: پخش این فیلم واقعیتی است که وجود دارد و در مورد رسانههایی که با هدف خاصی به این برنامه تاخته اند باید پیگیری کرد که از کجا تأمین میشوند و هدفشان چیست و چه کسانی پشت پرده آنها هستند و باید مردم را مطلع کرد تا اهداف و اغراض این اشخاص را متوجه شویم در مورد سایت بازتاب هم باید پیگیری شود تا هدفش مشخص شود.
حمید رضا حاجی بابایی نماینده مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با سپهر افزود: زمانی که جاسوسان آمریکایی در ایران دستگیر شدند برای ما روشن بود که جار و جنجالی تبلیغاتی علیه ایران زیاد میشود و این نشان دهنده این است که نیروهای وزارت اطلاعات و نیروهای امنیتی با اقتدار در اداره و کنترل بسیار موفق هستند.عضو هیأت رئیسه مجلس شورای اسلامی در ادامه افزود: آمریکا تلاش دارد با این به اصطلاح انقلاب ها اهداف خود را در جهان به پیش ببرد ولی شکست سنگین تری میخورد و به دنبال آن با ایجاد جار و جنجال در دنیا همه چیز را به نفع خود تغییر دهد ولی این واقعیت را در دنیا همه میدانند.
وی در ادامه در مورد ایجاد تشکیک در برنامه «به اسم دموکراسی» از سوی برخی رسانههای داخلی گفت: این مسائل روشن و مبین است چرا که بر اساس اعترافات خودشان لب به سخن گشوده و واقعیت را گفته اند و اگر کسی اینها را نادیده بگیرد چشمان خود را بر حقایق بسته است.وی در ادامه افزود: وقتی رسانههایی با هدف خاصی به این برنامه تاخته اند باید پیگیری کرد که از کجا تأمین میشود و هدفشان چیست و چه کسانی پشت پرده آنها هستند و باید مردم را مطلع کرد تا اهداف و اغراض این اشخاص را متوجه شویم در مورد سایت بازتاب هم باید پیگیری نماییم تا هدفش مشخص شود.
یحیوی: کسانی که متضرر شده اند، ناراحت هستند
سید محسن یحیوی گفت: کسانی که مشغول ایجاد تشکیک در فیلم «به اسم دموکراسی» هستند حتماً از پخش فیلم متضرر شده اند. سید محسن یحیوی نماینده مردم بروجرد در مجلس شورای اسلامی گفت: کسانی که مشغول ایجاد تشکیک در فیلم به سوی دموکراسی هستند حتماً از پخش فیلم متضرر شده اند.سید محسن یحیوی نماینده مجلس شورای اسلامی در مورد پخش فیلم «به اسم دموکراسی» در گفتگو با خبرنگار سپهر گفت: این فیلم نمایش دهنده تلاش بی وقفه و شبانه روزی نیروهای خدوم وزارت اطلاعات میباشد و چشمان بسیاری را به نقشههای دشمنان این ملت باز کرد.وی در ادامه افزود: بسیاری از کسانی که دشمنی آمریکا با ایران را خواب و رؤیا تصور میکنند امیدوارم با تماشای این فیلم به اشتباه خود پی ببرند.
یحیوی در مورد اظهار نظر رسانههایی چون سایت بازتاب در مورد «به اسم دموکراسی» گفت: همیشه افرادی هستند که برای هر مطلبی دلیلی بیاورند که ابراز وجودی نمایند و یا اینکه این مسائل بیان شده به نفعشان نیست و برای آنها ضرر و زیان دارد و لی باید این واقعیت را بپذیرند.
وی با تشکر از صدا و سیما برای پخش این فیلم گفت: پخش این فیلمها جهت آشنایی مردم با کسانی که میخواهند به کشور ضربه بزنند خوب است و دست کسانی که تا به حال از این افراد حمایت میکرده اند برای مردم باز میشود.
منبع: سپهرنیوز شناسه: 5683 http://www.sepehrnews.ir/?p,5683
موسی قربانی: برخی سیاستهای سایت بازتاب امنیت ملی را مخدوش میکند
دوستی کامنتی منتقدانه گذاشته بود که دیدم روح حرفش مخلصانه است لذا به احترام او متن کامل مطلبش و چند نکته ای که برایش نوشتم را می آورم:
دلیل دوستیت را آنجا نوشم؛چون با این کارها ارج و قربش را بالا بردی. ؛ضمنا شما که سنگ دولت مهرورز احمدی نژاد را به سینه می زنی ای کاش امروز جلو وزارت علوم بودی و می دیدی که مهرورزان چه رفتاری با مردم می کنند.بریتیش کانسل دیگر امتحان ielts برگزار نمی کند و این امتحان را حالا وزارت علوم می گیرد دریغا دریغا که انگلیسی های به نظر شما نا مسلمان رفتارشان از وزارت علومی مسلمان دولت احمدی نژاد با مردم بهتر است امروز مسئول ieltsl وزارت علوم به دختر خانمی می گفت همه مردم ایران دروغگویند .خوب مگر همین مردم نبودند که این پاپتی ها را به قدرت رساندند.آقای محترم من سیاسی نیستم نه احمدی نژاد را دوست دارم نه خاتمی من یک بچه محصل متولد سالهای اولیه انقلابم انقلابی که فقط ظلم مسئولینش در ذهنم مانده به عنوان بچه ای که هنوز به خیلی ناپاکیها آلوده نشده می خواهم نصیحتی به شما کنم بیایید به جای قلم زدن به نفع این وضرر آن به خاطر خدا قلم بزنید بیایید مشکلات نسل بی هویت من را بنویسید امروز با خودم می گفتم نکند امامان و پیامبران ما هم مثل سردمداران این مملکت دروغین باشند دیگر ته مانده ایمانم هم دارد از دست می رودآیا احمدی نژاد خوب متدین شما جایی را برای شکایت از وزارتخانه هایش گذاشته صادقانه می پرسم اگر هست معرفی کنید
برایش چنین نوشتم:
با سلام به جناب بی نام
دوست من!
ممنون که منطقی برایم نوشتی و به من تذکر به خیر دادی.
خدا می داند که در سالهای حکومت خاتمی و دوستانش که حالا معلوم شده بعضا عامل آمریکا و صهیونیسم جنایتکار بوده اند از غصه های خرابکاری های غربگرایانی چون خاتمی و انهدام فرهنگی نسل جوان به اسم آزادی و لیبرالیسم چقدر ناراحت می شدم. برایم غیرقابل تحمل بود و هست. اتفاقا من همشهری خاتمی هستم. ولی عملکردش را که با وجدانم بررسی می کنم می بینم که او اشتباهات زیادی کرده و باید گفته شود والا اشتباهات تبدیل به رویه و عرف مردم می شود و ارزشها عوض شده و باید در منجلاب فساد جنسی و سیاسی و فکری همه بسوزیم.
دوست من!
رفتار چند کارمند را نباید حمل بر همه کرد. آنها غلط کرده اند اگر چنین رفتاری که شما می گویی داشته اند. باید با پیگیری های من و تو و برخورد مسئولان بالاتر این معضل در هر دولتی که باشد حل شود.
عزیز من!
امامان و پیامبران را مطالعه کن که دیگر چنین بی محابا حرف نزنی. خدا می داند با مطالعات ده ساله ام بر ادیان اسلام و مسیحیت و یهودیت و بودایی گری و ماتریالیسم و لیبرالیسم و کمونیسم و ... نتیجه ای جز تمسک به اسلام در تمام عرصه های دینی و علمی نگرفته ام. به همین دلیل است که از ضایع کردن اسلام به دست برخی چنین برمی آشوبم. ایمانمان باید راسخ تر از اقدام چند مسئول باشد.
دوست عزیز!
شما نمی توانید هم احمدی نژاد را دوست ندارید هم خاتمی را؟! اگر این دو را می شناختید محال بود هر دو را دوست ندارید بالاخره یا رومی می شدید یا زنگی! تجربه نشان داده احمدی نژاد پاسخگوتر از قبلی ها بوده است. شما به بازرسی وزارتخانه و حراست وزارتخانه و بازرسی ریاست جمهوری تذکر دهید. در وبلاگ رئیس جمهور هم می توانید مشکل خود را بنویسید. نامه به شخص رئیس جمهور در یکی از سفرها یا بازدیدهایش هم موثر بوده است.باز هم ممنون. اگر حرفی و تذکری داشتی خوشحال می شوم برایم بازگو کنی.
عبرت دو سویه !
1- «نفوذ» با هدف تخریب صورت می پذیرد و «نفوذی »ها غریبه هایی هستند که هر چند ظاهر خویش را همرنگ و همسو با کانونی که در آن نفوذ کرده اند، می آرایند ولی از آنجا که به سوی تخریب- و در مواردی براندازی- می روند، بی گمان در مواضع و عملکرد خود رد پا و آثاری باقی می گذارند که با سمت و سوی کانون نفوذ ناهمخوان است و چشم های تیزبین می توانند با دقت در این ناهمخوانی به هویت عامل نفوذی پی ببرند.
در کلام خدا درباره یکی از نشانه های اهل نفاق آمده است «هنگامی که به آنان گفته می شود در زمین فساد نکنید، می گویند ما در پی اصلاح هستیم.»
2- چهارشنبه شب و پنجشنبه شب هفته گذشته، سه تن از عوامل نفوذی سازمان های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل که مدتی قبل شناسایی و بازداشت شده بودند در یک برنامه تلویزیونی با عنوان «به اسم دموکراسی» بخشی از مأموریت خود برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران را بازگو کردند. این برنامه و پخش اعترافات آنها اگرچه اقدامی در خور تقدیر بود و می تواند هشدار و عبرتی برای غفلت زدگان- و نه کسانی که خود را به خواب زده اند- باشد ولی حرکتی دیر هنگام و در پاره ای از موارد «نوشداروی بعد از مرگ سهراب» بود زیرا هویت جاسوسانی که اعترافات آنها پخش شد، از سال ها قبل معلوم بود و اگر دستگاه اطلاعاتی و برخی دیگر از مراکز مسئول به موقع وارد عمل شده بودند بسیاری از عملیات تخریبی آنان نظیر، آشوب آفرینی، توهم پراکنی، سرقت اطلاعات طبقه بندی شده نظام و مخصوصاً فریب شماری از جوانان ساده اندیش و کم اطلاع صورت نمی پذیرفت. بنابراین اعترافات مأموران یاد شده اگرچه برای مردم آگاهی بخش و برای کسانی که در معرض فریب هستند، عبرت آموز است، اما این همه آنچه باید نیست، بلکه مسئولان محترم نیز باید از این ماجرا عبرت بگیرند و از کنار نشانه های هشداردهنده با کم توجهی و بی خیالی عبور نکنند، چرا که به قول سعدی «سرچشمه شاید گرفتن به بیل، چو پر شد نشاید گذشتن به پیل». و در این باره گفتنی هایی هست.
3- آنچه سه مامور بازداشت شده سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل طی دو برنامه تلویزیونی به آن اعتراف کردند فقط بخش بسیار اندکی از گزارش هایی بود که پیش از این و طی 15 سال گذشته بارها به تفصیل و با استناد به اطلاعات آشکار در روزنامه کیهان به چاپ رسیده بود و البته هیچگاه گوش شنوایی نبود و اکنون نیز آنان که بازداشت شده اند فقط 3 حلقه از زنجیره نه چندان کوتاهی هستند که هنوز در عرصه های مختلف کشور حضور فعال دارند و تقریباً هویت تمامی آنها از سوی کیهان و با استناد به اطلاعات و اسناد آشکار افشاء شده است.
4- به عنوان مثال و فقط به عنوان مثال، کیهان در اوایل دهه 70 - یعنی 15 سال پیش- با استناد به اطلاعات و اسناد آشکار به هویت چند تن از عوامل نفوذی بیگانگان از جمله «رامین جهانبگلو» اشاره کرده بود. در آن هنگام مسئولان اطلاعاتی کشور به آسانی از کنار ماجرا گذشتند و یکی از روزنامه ها که دست اندرکاران آن همزمان در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری حضور داشتند و بعدها در پوشش اصلاح طلب و البته با شعاری دیگر به میدان آمدند، به حمایت از او برخاستند و در حالی که گزارش کیهان کاملاً مستند بود، هیچ مسئولی پی گیر ماجرا نشد. کیهان اما، بازهم به افشای هویت افرادی نظیر رامین جهانبگلو، شائول بخاش و همسرش هاله اسفندیاری و... ادامه داد.
در اواسط دهه 70 نگارنده با شکایت دست اندرکاران روزنامه های زنجیره ای از جمله لطیف صفری و حمیدرضا جلایی پور به دادگاه احضار شد و در بخشی از دفاعیات خود درباره رامین جهانبگلو که با روزنامه های یاد شده همکاری نزدیک داشت گفت: «گردانندگان روزنامه های زنجیره ای به خوبی می دانند که رامین جهانبگلو یکی از افراد بدسابقه و کینه توز علیه مردم و نظام اسلامی است. وی با امضای بیانیه ای در خارج از کشور، جمهوری اسلامی ایران را «نظام قرون وسطایی» نامیده است و...» در آن دفاعیه - که در کتابی با عنوان یک سینه سخن منتشر شد- به هویت بسیاری از گردانندگان و نویسندگان روزنامه های زنجیره ای به طور مستند اشاره شده.
در برنامه «به اسم دموکراسی» به وابستگی «علی افشاری» و «محسن سازگارا» اشاره شد که پیش از این روزنامه کیهان بارها به عملکرد ضدانقلابی آنان پرداخته و از رابطه آنها با محافل وابسته به «سیا» و «موساد» خبر داده بود و...
اعتراف کنندگان برنامه «به اسم دموکراسی» به «طرح براندازی نرم» و محافل و مجامعی نظیر بنیادهای «سوروس»، «کارنگی»، «بروکینگز» و «سازمان NED» اشاره کردند و این در حالی است که روزنامه کیهان طی یادداشت ها و گزارش های فراوان از هویت این بنیادها پرده برداشته و برخی از رابطین آنها در داخل کشور را معرفی کرده بود.
جاسوسان بازداشت شده از «جامعه باز»، کتاب «کارل پوپر» و تبلیغ این دیدگاه که هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد، سخن گفته و تاکید کردند که ترویج این دیدگاه انحرافی به منظور مقابله با اعتقادات دینی مردم صورت می پذیرفته و به عنوان یک دستورالعمل از سوی بنیاد سوروس و سرویس های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل به ماموران وابسته به این مراکز ابلاغ می شده است. این اعتراف در حالی است که کیهان طی 15 سال گذشته بارها از رابطه سردمدار ترویج این دیدگاه انحرافی با برخی از محافل اطلاعاتی بیگانه پرده برداشته و از کمک 6 میلیون دلاری «شورای روابط خارجی آمریکا» برای چاپ آثار او خبر داده بود ولی آب از آب تکان نخورد!...
اکنون به خبر زیر که در کیهان 6/3/83 چاپ شده بود و اندکی از بسیارهاست توجه کنید؛
«پس از انتشار خبر مربوط به برگزاری کنفرانس ایرانی-آمریکایی موسوم به «دموکراسی در ایران» که در آن عبدالکریم سروش، شیرین عبادی، حسین بشیریه، اعظم طالقانی و سیمین بهبهانی در کنار عبدالکریم لاهیجی و خانبابا تهرانی ( دو تن از دارندگان سابقه ارتباط با منافقین)، علی انصاری، هرمز حکمت قرار گرفته و هر دو دسته مذکور نیز در حضور لاری دایمن و جرج شولتز وزیر خارجه اسبق آمریکا به تبادل نظر با یکدیگر پرداختند، خبر جدید حاکی است نشست دیگری تحت عنوان «ایران بعد از خاتمی» ساعت 8.30 دقیقه صبح فردا-پنج شنبه- در مرکز وودرو ویلسون WOOD ROW WILSON- واقع در ساختمان رونالد ریگان در نزدیکی کاخ سفید- برگزار خواهد شد.در نشست فردا، احمدی ، حسین بشیریه، در کنار رامین جهانبگلو، عباس میلانی، گلی ترقی و نیره توحیدی راهکارهای حاکم کردن شرایط مطلوب کاخ سفید در «ایران بعد از خاتمی» را مورد بحث و بررسی قرار خواهند داد.
جالب اینکه پس فردا-جمعه- هم دومین نشست پنتاگون درباره بررسی راه های مهار «شیعه انقلابی» در هتل ماریوت واشنگتن با حضور مزدوران مسلمان نمای آمریکا برگزار می شود که همزمان با آن شیرین عبادی در مرکز وودرو ویلسون به سخنرانی خواهد پرداخت.
آنچه که در بررسی های کیهان درباره تحرکات جدید کاخ سفید برای ساماندهی جریانی متشکل از عناصر داخل و خارج ایران قابل تهمل جلوه می کند، ماهیت مراکز گرداننده نشست های مذکور و اهداف اعلام شده آنها از پرداختن به موضوع ایران است. بانی نخستین کنفرانس از سری نشست های جدید اپوزیسیون، انستیتوی هوور (Hoover) بود که از مهمترین مراکز تحقیقاتی دست راستی های جمهوریخواه و پاتوق چهره های معروف نومحافظه کاران است که در شمال کالیفرنیا و در کنار دانشگاه استنفورد قرار دارد. کاندولیزا رایس مشاور امنیتی بوش و رامسفلد وزیر دفاع فعلی آمریکا پیش از روی کارآمدن جناح نو محافظه کار در این مرکز مستقر بودند.»
لاری دایمن از شرکت کنندگان در نخستین نشست اخیر که سروش و بشیریه و شیرین عبادی در آن حضور داشتند- مسئول امور خاورمیانه انستیتوی هوور و مشاور پل برمر- حاکم آمریکایی عراق اشغالی- است. وی در تاریخ 83.1.20 (8آوریل) و در آستانه تشدید حملات اشغالگران آمریکایی و انگلیسی علیه شهرهای شیعه نشین عراق طی مقاله ای در روزنامه وال استریت جورنال، ایران را عامل تشنج این شهرها دانست.
دایمن همچنین دو روز بعد (10 آوریل) در مصاحبه با جیم لوب خبرنگار شبکه خبری اینترپرایزسرویس گفت: ما باید به رژیم ایران بگوییم اگر این کارها را در عراق متوقف نکنند، ما همان بازی را با آنها انجام خواهیم داد. ما در ایران بی ثباتی ایجاد خواهیم کرد.»
5- افراد بازداشت شده فقط چند حلقه از یک زنجیره هستند که از سال ها قبل تحت سرپرستی سرویس های اطلاعاتی بیگانه- مخصوصاً سازمانهای سیا و موساد- در داخل کشور فعالیت دارند. رد پای این جریان در آشوب های دانشجویی، اعتصابات و اداره برخی از روزنامه های مدعی اصلاحات و... به وضوح دیده می شود. سال گذشته بعد از بازداشت رامین جهانبگلو این جریان وابسته به بیگانگان با صدور بیانیه ای که بیش از 600 امضاء زیر آن بود به بازداشت وی اعتراض کرد و همزمان عوامل اصلی جریان یاد شده برای پاک کردن سرنخ ها دست به کار شدند که البته برخی از امضاکنندگان بیانیه از اصل ماجرا بی خبر بوده اند و بی خبر تر آن که در ایران اسلامی کمترین زمینه ای برای پروژه هایی نظیر براندازی نرم! وجود ندارد.
6- این روزها دنباله جریان یاد شده که موقعیت خود را در خطر می بیند دست به ترفند تازه ای زده و تلاش می کند اقدامات این جریان آمریکایی- اسرائیلی را در حد و اندازه تبلیغ یک دیدگاه متفاوت با دیدگاه نظام معرفی کند و متأسفانه برخی از محافل متعهد نیز به غفلت و یا به دلیل نفوذ عواملی از همین شبکه، این تلقی را دامن می زنند و حال آن که جریان مورد اشاره یک شبکه جاسوسی وابسته به آمریکا و موساد است و میان ترویج یک دیدگاه و جاسوسی برای دشمنان تابلودار تفاوت از زمین تا آسمان است.
حسین شریعتمداری http://kayhannews.ir/860430/2.htm
هم دستان هاله اسفندیاری در ایران چه کسانی هستند؟ |
| |||||||
وی هم چنین گفته که در داخل کشور با عمادالدین ب و در خارج از کشور نیز با دکتر حسین ب ، رابطه نزدیک داشته و از آنها مشاوره می گرفته است. هاله اسفندیاری رئیس مرکز تحقیقات ایران شناسی که به جرم جاسوسی و تلاش برای براندازی نظام دستگیر شده ، در اعترافات خود مطالبی را در مورد ارتباط با برخی سیاسیون مطرح نموده است.
به گزارش سایت بولتن نیوز؛ وی در اعترافات خود اذعان کرده که در حوزه زنان با حقیقت جو، شادی صدر و فریبا داوودی مهاجر و ... ارتباط نزدیک داشته و جلسات زیادی با آنها برگزار کرده است. این در حالی است که چندی پیش اخبار مربوط به کمک های مالی موسسه هلندی هیفوس، به برخی گروه های فعال زنان، از جمله شادی صدر و.... منتشر شده بود. اسفندیاری در اعترافات خود ادامه داده که؛ ما ngo ها را تامین مالی می کردیم و مدیریت 600 نفر ایرانی که عمدتا روزنامه نگار و دانشگاهی بودند و از کشورهای آمریکا ، کانادا و انگلیس بورس دریافت کرده بودند، با من بوده است. وی هم چنین گفته که در داخل کشور با عمادالدین ب و در خارج نیز با حسین ب،رابطه نزدیک داشته و از آنها مشاوره می گرفته و در روزهای آخر و قبل از دستگیری نیز با ع ، محمد ق و عزت الله س جلساتی داشته است. اسفندیاری در بخشی از اعترافات خود به برنامه های در دست اقدام برای مشوش کردن وبراندازی نظام اشاره کرده و آورده است: ما امسال را در ایران سال تنش اعلام کرده بودیم. منبع: ۱۴ تیرماه ۸۶ بولتن نیوز
|
دم خروس عقاید انحرافی حجاریان و دوستان دوم خردادی پیداشد!
بشیریه که استاد دانشگاه و استاد سعید حجاریان بوده است، پس از انتخابات سوم تیر، به دلیل سرخوردگی ناشی از پیروزی دکتر احمدی نژاد، اعلام کرده که دیگر در ایران نخواهد ماند. با بررسی های به عمل آمده ابعاد تازه ای از نویسندگان و چهره های پشت پرده برنامه چهارم توسعه به دست آمده است. به گزارش خبرنگار بولتن نیوز؛ در این برنامه که برخی از قسمت های آن از جمله بخشی که بر لزوم رابطه با اسرائیل اشاره داشته است، به دلیل افتضاح کاری تهیه کنندگان آن پس از انتشار بلافاصله از بازار جمع آوری شد، افرادی چون حسین بشیریه، نظریه پرداز مطرح جبهه دوم خرداد، نقش کلیدی را برعهده داشته اند. بنا بر این گزارش؛ بشیریه که استاد دانشگاه و استاد سعید حجاریان بوده است، پس از انتخابات سوم تیر، به دلیل سرخوردگی ناشی از پیروزی دکتر احمدی نژاد، اعلام کرده که دیگر در ایران نخواهد ماند و پس از آن جذب یکی از دانشگاه های اروپایی شده و مدت هاست که در خارج از کشور اقامات گزیده است . این در حالی است که هاله اسفندیاری؛ در اعترافات خود به ارتباط با بشیریه و مشورت با وی برای پیشبرد اهدافش اذعان کرده است. گفتنی است که بشیریه؛ اساسا با بینش دینی و تاثیر آن بر حکومت به شدت مخالف بوده و حتی عباراتی مانند اینکه از افتخار می کند که از جوانی دستان خود را به وضو نیالوده است، از وی نقل می شود. شایان ذکر است که حجاریان و افکار غرب گرای وی شدیدا تحت تاثیر استادش قرار داشته و با وجود انحرافات بیان شده، چنین شخصی نقشی موثر در تدوین برنامه چهارم و جمع آوری کتاب مستندات آن داشته است.
حسین بشیریه متولد سال 1332 ، همدان...
لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران، فوق لیسانس رفتارشناسی سیاسی از دانشگاه اسکس انگلستان و دکترای تئوری سیاسی از دانشگاه لیورپول....و اما بعد...
وی استاد لیدرهای اصلاحات به حساب می اید و افرادی همچون سعید حجاریان را در زمره شاگردان مخلص خود دارد، بسیاری وی را سروش دهه 80 می دانند اما تفاوتی که میان وی و سروش غائلند ان است که سروش را استاد حوزه اندیشه فلسفی- دینی اما بشیریه را استاد حوزه فلسفی- اجتماعی می دانند.وی در دوران اصلاحات از فعالین مرکز استراتژیک نهاد ریاست جمهوری بود و هم اکنون خارج از کشور به سر می برد بسیاری وی را در اروپا ساکن می دانند اما او در امریکا ساکن است.
وی که بیشتر تخصص تاریخیش گویا تاریخ معاصر و به خصوص دوران پهلوی است به رسم هم قطاران معاصر خود همچون کسروی هرساله مراسم کتاب سوزان دارد، جالب انکه وی کتاب تاریخ کوبا را که خود شخصا از فیدل کاسترو دریافت کرده بود را هم در مراسم کتاب سوزان خود به اتش کشیده و مقید است که هر ساله این اقدام را انجام دهد. برادر وی جزء قضات دیوان عالی کشور است. حسین بشیریه از استادان علوم سیاسی دانشگاه تهران بوده و تاثیر عمیقی بر قشر دانشجویان روشنفکر دارد او در اوایل دهه 70 به ایران امد ولی تا اواسط این دهه وزارت ارشاد اجازه انتشار اثار به وی نداد...
برادر زاده وی یعنی طهمورث بشیریه فارغ التحصیل دانشگاه تهران در رشته حقوق جزا و جرم شناسی در مقطع دکترا بوده و یکی از محبوبترین شاگردان دکتر ازمایش استاد برجسته حقوق جزا است و هم اکنون در حال تدریس در دانشگاه علامه طباطبائی، شهید بهشتی و دانشگاه های ازاد مرکز و شمال می باشد. طهمورث سال گذشته به مدت شش ماه و مصادف با جام جهانی در المان ساکن بود!رفتارها و نظرات بسیاری از سران اصلاحات را باید در ارای و تفکرات حسین بشیریه جستجو کرد شخصی که گرچه شاگردانش میانه دار جریان اصلاح طلبی بودند اما خودش همیشه در حاشیه و بیشتر نقش یک نظاره گر را ایفا می کرد، وی بیش از 25 جلد کتاب و صدها مقاله درحوزه علوم سیاسی تاریخ معاصر و به خصوص جامعه شناسی سیاسی به چاپ رسانده است بسیاری وی را پدر جامعه شناسی سیاسی در ایران میدانند.
حال جالب انکه گفته می شود هاله اسفندیاری در اعترافات خودش به ارتباط با بشیریه برای پیشبرد اهدافش اشاره کرده است و جالبتر انکه بدانیم وی یکی از عناصر پشت پرده و نویسندگان برنامه چهارم توسعه است در برنامه چهارم توسعه قسمتهایی مبنی بر لزوم رابطه با رژیم صهیونیستی گنجانده شده بود که بعد از انتشار بلافاصله از بازار جمع اوری شد و گویا در این ماجرا بشیریه نقش کلیدی داشته است. جمله ای از وی منقول است که: از افتخارات من این است که از جوانی دست خود را با وضو نیالوده ام! ؟!؟ (+)ایمیل حسین بشیریه را می توانید در زیر مشاهده کنید ( وی اکثر اوقات ان لاین می باشد!):hosseinbashiriyeh@yahoo.com
منبع: http://ermineh.blogfa.com/post-65.aspx
اعتراف مخملی/آشنایی بیتری با جورج سوروس و انقلابهای مخملی اش:
هم اندیشی: وقتی کمیسیون مشورتی دیپلماسی عمومی در آمریکا در سال 2001 اعلام کرد که «فرهنگ، اطلاعات و ارتباطات ابزار استراتژیک امنیت نوین ایالات متحده هستند»، معلوم بود که توصیههای مندرج در پروژه مطالعاتی مربوط به استراتژی امنیت ملی آمریکا -که قبل از ریاست جمهوری جورج بوش به وسیله جمهوریخواهانی چون دیک چنی و کاندولیزا رایس تدوین شده بود - تمرکز شدیدی روی «برخورد نرم» با دولتهای هدف خواهد یافت.
به گزارش هم اندیشی به نقل از مهر در استراتژی مفصل مذکور تاکید شده که تاسیس و حمایت از بنگاههای فرهنگی و رسانهای و جایگزینی ارزشهای آمریکایی به جای ارزشهای بومی در کشورهای هدف باید مورد توجه جدی قرار گیرد. بنگاهها و موسساتی که تا حد امکان فعالیت خود را در پوششهای خیرخواهانه، حقوق بشری و البته غیردولتی پنهان نمایند. بنیاد «سوروس» یا «جامعه باز» (Open Society) یکی از همین موسسات هستند که بلافاصله و در دهه گذشته توسط یک میلیاردر یهودی موثر در لابی صهیونیزم آمریکا به نام «جورج سوروس» برای سرمایه گذاریهای اقتصادی و در عین حال مطالعات حقوق بشری تاسیس شد. اگر «رابرت مرداک» امپراتور یهودی رسانههای بزرگ جهان، آشکارا اقدام به خرید و توسعه شبکه رسانهای خود میکند، «جورج سوروس» ظاهرا مدلی نهانی از همین نفوذ رسانهای – فرهنگی را پیگیری میکند.
آنچه که رسانههای رسمی آمریکا در مورد شخصیت و انگیزههای «سوروس» منتشر کردهاند، عباراتی نظیر «نوع دوست و نیکوکار» و «علاقهمند به گسترش دموکراسی، حقوق بشر و توسعه اقتصادی در کشورهای مختلف جهان» بوده است. در عین حال BBC آژانس خبری دولت انگلیس نیز چنین تعریفی دارد: «بنیاد جامعه باز با هدف پیشبرد دموکراسی، رعایت حقوق بشر، اصلاحات اقتصادی و حقوقی و سیاسی... حمایت از رسانههای مستقل از دولتها و... در کشورهای مختلف جهان فعالیت میکند. »
در برابر تعاریف یاد شده، «سوروس» در بیش از 30 کشور جهان این «فعالیتهای خیرخواهانه» را دنبال میکند! کشورهایی که برای امنیت ملی آمریکا از جهات مختلف «کشور هدف» به حساب آمده و بسیاری از آنها سالها پس از حضور این بنیاد دچار تغییرات عمده سیاسی و حتی فروپاشی شدند. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان محلی، فعالیت این بنیاد در کمربندی از کشورهای آسیای میانه با هدف کاستن از نفوذ روسیه و جایگزینی جریانهای سیاسی متمایل یا مطیع ایالات متحده صورت گرفته است. آنها معتقدند که این بنیاد با راهاندازی سازمانهای مطالعاتی و مالی (به نحوی که ظاهراً هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتند) فعال شده و با شناسایی مخالفان دولت مرکزی و حمایت از مطبوعات اپوزیسیون، زمینه را برای انقلابی آرام برای فروپاشی دولت و تغییر حکومت فراهم نموده است.
در گرجستان بنیاد سوروس 20 میلیون دلار به مخالفان دولت ادوارد شوارد نادزه پرداخت. راهبرد وی روابط خوب با مسکو بود. بعد از شورشهای موسوم به «انقلاب مخملی» و استعفای ناگزیر وی، 4 تن از اعضای دولت جدید گرجستان شامل آموزش و پرورش، دادگستری، دارایی، ورزش و جوانان از کارمندان دفتر «سوروس» در تفلیس بودند. جورج سوروس نیز پس از تغییر دولت نادزه گفت که «وظیفه بنیاد ما حمایت از ادامه تغییرات دموکراتیک در سایر کشورهای خاورمیانه است.»
ولادیمیر تیموشنکو یکی از نمایندگان مجلس اوکراین بعد از تظاهرات خونین خیابانی کیف و نهایتا «انقلاب نارنجی» در این کشور تاکید کرد که پشت صحنه این تحولات شخص جورج سوروس و مقامات اطلاعاتی آمریکا بودهاند. به همین ترتیب «عاقل عباس اف» سردبیر نشریه عدالت جمهوری آذربایجان فاش کرد که بعد از تحولات نوامبر 2003 گرجستان بنیاد سوروس در صدد نفوذ در حاکمیت آذربایجان برآمد و عدهای از مخالفان دولت علیاف را برای آموزش به اوکراین فرستادهاند. همچنین وزارت امنیت ملی آذربایجان از برنامهریزی بنیاد «جامعه باز» برای گسترش دامنه مصرف مواد مخدر در بین نسل جوان این کشور، آن هم در پوشش برنامهای برای مبارزه با مواد مخدر، خبر داد!
سرویسهای اطلاعاتی ارمنستان نیز در چند نوبت از فعالیت بنیاد سوروس در جهت استفاده از رسانهها برای ایجاد اغتشاش در فضای سیاسی این کشور و شکاف بین ارمنستان و روسیه خبر دادند. این کشور مهمترین پایگاه روسیه در قفقاز جنوبی است. در تاجیکستان هم افزایش مخالفت علیه نظام حاکم توسط رسانهها به سوروس نسبت داده شد. تا آنجا که رئیس جمهور این کشور با نام بردن از 4 روزنامه و برخی رادیوهای خصوصی، از اطلاعاتی در خصوص حمایت مالی مخالفان خود توسط بنیاد سوروس خبر داد. این بنیاد در قزاقستان و قزقیزستان نیز از طریق سایتهای اینترنتی، روزنامهها، شبکههای تلویزیونی، طرحهای فرهنگی و آموزشی، موسسات غیر دولتی و فعالیتهای هنری رسما به «حمایت از تغییرات دموکراتیک» مشغول است! طی سالهای اخیر و همزمان با طرح پروژه خاورمیانه بزرگ جغرافیای فعالیت سوروس به خاورمیانه و منطقه مدیترانه گسترش یافت. نشانهای از آن را روزنامه «الصباح» ترکیه فاش ساخت که بر اساس آن «بنیاد سوروس در انتخابات جزیره در جهت حمایت از فردی که منافع اسرائیل و آمریکا را تامین میکند، دخالت نموده است».
با این سابقهای که گفته شد، قطعاً بنیاد سوروس نمیتوانسته از فعالیت در ایران چشم پوشی کند. اما آنقدر توان اطلاعاتی داشته که حساسیت ایران در رصد سلسله اقدامات خود در آسیای میانه را درک کند. لذا در اینکه استفاده از موسسات واسطه برای «ترویج نافرمانی مدنی» و تشکیل یک شبکه ارتباطی غیر رسمی در این زمینه انتخابی مناسب بوده، شکی نیست. ضمن اینکه الگوی استفاده از افراد بومی و یا دارای تابعیت دوگانه در این مسیر هم، انتخابی دقیق است.
فراتر از آنچه به عنوان اعترافات هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش از تلویزیون ایران پخش شد، درک این واقعیت مهم است که هیچ اقدام به ظاهر خیرخواهانه، فرهنگی، حقوق بشری و دموکراتیکی از سوی چنین بنیادهایی حمایت نمیشود، مگر اینکه جزئی از سناریوی «ابزار استراتژیک امنیت نوین ایالات متحده» باشد. به صدا و سیمای ایران کاری نداریم، اما نمیتوان نتیجه تحقیقات وزارت امنیت ملی آذربایجان را نادیده گرفت که بنیاد جامعه باز، با شعار مبارزه با مواد مخدر هدفی جز آلوده کردن نسل جوان این کشور به مواد مخدر نداشته است.
البته رادیو فردا، رادیو صدای آمریکا و همچنین روزنامه واشنگتن پست هدف فعالیتهای بنیاد مذکور و وابستگانش در ایران را صرفا «کمکهای انسان دوستانه» و «ارتقای بهداشت عمومی» نامیده است. کدامیک را باور کنیم؟! منبع: http://www.hamandishi.com/More_News.asp?id=27642