خاتمی نیوز- نقدهایی در جستجوی فهم و اصلاح

بهبوداوضاع جهان درگرو برخوردفعالانه ونقدمتعهداست.شعاراصلاح طلبی رابرخی دادندولی درعمل...

خاتمی نیوز- نقدهایی در جستجوی فهم و اصلاح

بهبوداوضاع جهان درگرو برخوردفعالانه ونقدمتعهداست.شعاراصلاح طلبی رابرخی دادندولی درعمل...

روحانی و آخوند واقعی بهشتی بود نه بعضی قدرت طلبان و شهوت پرستان

تأملی در زندگی معمار قوه قضائیه- شهید مظلوم دکتر بهشتی:

 

     شهید بهشتی

 

قبل از آغاز سخن در مورد شهید بهشتی یه مطلبی رو باید بگم. احتمالا شنیده اید که امروز رهبر معظم انقلاب دیداری با رئیس، مدیران و کارکنان قوه قضائیه داشتند. اما نکات قابل توجه و مهمی در این سخنان هست که ظاهرا تا کنون کمتر مورد توجه مدیران این دستگاه قرار می گرفت. ایشان در جواب بعضی از افراد که ادعا می کردند صحبت از  برخورد با مفسدان اقتصادی امنیت سرمایه گذاری در کشور را به خطر می اندازد فرمودند: «لازمه امنیت اقتصادی برخورد جدی با مفسدان اقتصادی است و این تصور که برخورد با مفسدان اقتصادی موجب ناامنی اقتصادی می شود، صحیح نیست.» و در جای دیگری فرموده بودند که «اگر مردم، قوه قضاییه را به عنوان ملجأ و پناهگاه خود احساس کنند و چنین نگاه امیدوارانه ای به آن داشته باشند، می توان گفت قوه قضاییه به اهداف خود رسیده و موفق بوده است، اما اگر چنین نگاهی وجود نداشته باشد، باید تلاش بیشتری انجام شود.»

 

 با زندگینامه ای که ایشان با قلم خود نوشته اند شروع می کنیم:


من « محمدِ حسینی ِ بهشتی»، که گاه به اشتباه «محمد حسین بهشتی» می نویسند. نام اولم « محمد» و نام خانوادگی ترکیبی است از «حسینی بهشتی». درسال 1307درشهر اصفهان در محله «لومبان» متولد شدم. تحصیلاتم را در یک مکتب خانه در سن چهار سالگی آغاز کردم. خیلی سریع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را یاد گرفتم و در خانواده به عنوان یک نو جوان تیز هوش شناخته شدم. قرار شد به دبستان بروم، دبستان دولتی ثروت در آن زمان که بعد ها به نام 15بهمن نامیده شد. وقتی آنجا رفتم از من امتحان ورودی گرفتند و گفتند که:باید به کلاس ششم برود، ولی از نظر سن نمی تواند. بنابراین در کلاس چهارم پذیرفته شدم.

در امتحان ششم ابتدایی شهر نفر دوم شدم .از آنجا به دبیرستان سعدی رفتم .در سال 1321 تحصیلات دبیرستانی را رها کردم و به مدرسه صدر اصفهان رفتم. از سال 1321 تا 1325در اصفهان تحصیلات ادبیات عرب، منطق، کلام و سطوح فقه و اصول را با سرعت خواندم .سال 1324و 1325را در مدرسه گذراندم و اواخر دوره سطح بود که تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به قم بروم. این را بگویم که در دبیرستان زبان خارجه ما فرانسه بود.

درسال آخر که در اصفهان بودم تصمیم گرفتم یک دوره زبان انگلیسی یاد بگیرم .یک دوره کامل«ریدر»خواندم پیش یکی از منصوبین و آشنایانمان که او زبان انگلیسی را می دانست، و با انگلیسی آشنا شدم.
 (دوران قم(

در سال 1325به قم آمدم. حدود شش ماه در قم بقیه سطح، مکاسب و کفایه را تکمیل کردم و از اول 1326درس خارج را شروع کردیم. درس خارج فقه و اصول نزد استاد عزیزمان مرحوم آیت ا...محقق داماد میرفتم و همچنین درس استاد ومربی بزرگوارم ورهبرمان امام خمینی.

در سال 1327به این فکر افنادم که تحقیقات جدید را هم ادامه بدهم بنابراین با گرفتن دیپلم ادبی به صورت متفرقه وآمدن به دانشکده «معقول ومنقول» آن موقع که حالا الهیات ومعارف اسلامی نام دارد، دوره لیسانس را آنجا گذراندم، در فاصله 27 تا30. و سال سوم را به تهران آمدم وسال آخر دانشکده را برای آنکه بیشتر از درس های جدید استفاده کنم و هم زبان انگلیسی را اینجا کامل تر کنم و با یک استاد خارجی که مسلط تر باشد یک مقداری پیش ببرم در سال 1329و1330 اینجا در تهران بودم. سال1330لیسانس شدم و برای ادامه تحصیل به قم برگشتم و ضمناً برای تدریس در دبیرستانها، به عنوان دبیر زبان انگلیسی در دبیرستان حکیم نظامی قم مشغول به تدریس شدم. در اردیبهشت سال 1331با یکی از بستگانم ازدواج کردم .ثمره ازدواجمان دو دختر و دو پسر می باشد.

دبیرستانی به نام «دین ودانش »تأسیس کردیم با همکاری دوستان که مسئولیت اداره اش مستقیماً به عهده من بود که در سال1333تأسیس شد. در سالهای 1335تا 1338 دوره دکترای فلسفه و معقول را در دانشکده الهیات گذراندم. در زمستان سال 42 من را ناچار کردند از قم خارج شوم و به تهران بیایم.
(دوران تهران(

سال 42 به تهران آمدم ودرادامه کارها باگروه های مبارز از نزدیک رابطه بر قرار کردیم .در سال 43 که در تهران بودم وسخت مشغول این برنامه های گوناگون، مسلمان های هامبورگ به مناسبت مسجد هامبورگ که بنیان گزارش روحانیت بود که به دست مرحوم آیت ا... بروجردی بنیان گزارده شده بود، فشار آورده بودند به مراجع که چون مرحوم محمد تقی آمده بودند به ایران باید یک نفر روحانی به آنجا برود. وقتی این دعوت پیش آمد به نظر دوستان رسید که این کار خوبی است وزمینه خوبی است که بروید و آنجا مشغول فعالیت بشوید. دشواری کار من این بود که از این فعالیت هایی که این جا داشتیم دور می شدم. در آنجا با کمک چند تن از دانشجویان مسلمان هسته اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان آنجا را به وجود آوردیم. مرکز اسلامی گروه هامبورگ سامان گرفت. فعالیت هایی برای شناساندن اسلام به اروپاییها داشتیم و فعالیت هایی برای شناساندن اسلام انقلابی به نسل جوان داشتیم . بیش از پنج سال آنجا بودم که سفری به حج مشرف شدم. سفری به لبنان،سوریه وآمدم به ترکیه برای بازدید از فعالیت های اسلامی آنجا .سفری هم به عراق آمدم وبه خدمت امام رفتم .

در سال 1349 به ایران برای یک مسافرت آمدم اما مطمئن بودم که با این آمدن امکان باز گشتم کم است، ظرورت هایی ایجاب می کرد که حتمأ به ایران بیایم و همان طور که پیش بینی می کردم مانع باز گشت من شدند. از سال 50 من یک جلسه تفسیر قرآنی را آغاز کردم. در سال 54 به مناسبت این جلسات وفعالیت های دیگر که در رابطه با خارج داشتم، ساواک کمیته مرا دستگیر کرد چند روزی در کمیته مرکزی بودم .پس از چند روز توانستم از دست آنها خلاص شوم .البته قبلاً هم ساواک من را چندین بار خواسته بود اما همه به مدت کوتاه و چندساعته بودند.

در سال 1355 هسته هایی برای کارهای تشکیلاتی بوجود آوردیم و در سال 1356و 1357روحانیت مبارز شکل گرفت.
با رفتن امام به پاریس چند روزی خدمت ایشان رفتیم و هسته شورای انقلاب تشکیل شد ...

 بر گرفته با تلخیص از کتاب «پیشتازان شهادت در انقلاب سوم» 

گاهشمار زندگی ایشان پس از انقلاب نیز بدین شرح است:

29/11/57 : تشکیل حزب جمهوری سلامی به همراه برخی دیگر.

15/5/58 : انتخاب ایشان به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان.

4/12/58 : انتساب به سمت مسئول دیوان عالی کشور توسط امام خمینی (ره).

2/4/60 : عضویت در شروای ریاست جمهوری پس از عزل بنی صدر.

7/4/60 : انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله سید محمد حسینی بهشتی به همراه یارانش

 

آثارایشان عبارت است از:

·         خدا از دیدگاه قرآن

·         نماز چیست؟

·         بانک داری و قوانین مالی اسلام در یک مجموعه

·         یک قشر جدید در جامعه ما

·         روحانیت در اسلام، در میان مسلمین، در یک مجموعه

·         مبارز پیروز

·         شناخت دین

·         نقش ایمان در زندگی انسان

·         کدام مسلک

·         شناخت

·         مالکیت

 

وصیت نامه دکتر بهشتی
این جانب محمد حسینی بهشتی ،دارنده شناسنامه شماره 13707 از اصفهان وصیت می کنم به همسرم وفرزندانم وسایر بستگانم که در زندگی بیش از هر چیز به فروغ الهی که در دل انسانها ست اهمیت دهند وبا ایمان به خدای یکتا ی علیم قدیر سمیع بصیر رحمان ورحیم وپیامبران بزرگوارش وپیروی از خاتم پیامبران وکتابش قرآن واز ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین واهتمام به ذکر ویاد خدای ونماز با حضور قلب ،روزه،عبادات دیگر وانفاق وایثار وصدق وجهاد بی امان در این راه وحضور پیگیر در جماعت وانس با مردم راه سعادت را به روی خود باز گردانند


فاجعه خونین 7تیر بی شک یکی از ضربه های مهمی بود که به انقلاب اسلامی ایران وارد شد ودشمن توانست در یک عملیات 72 تن از بهترین یاران امام را به شهادت برساند،ضربه ای که نه ناشی از پیچیدگی وتوا نایی دشمن که از صداقت ومردمی بودن حزب الله سرچشمه می گرفت. بی شک این حادثه یکی از توطئه های زنجیری امپر یالیسم واستکبار جهانی بود که به دست ذریه هایش در ایران صورت گرفت ولی علی رغم تصوری که داشتند ازا ین عملیات نه تنها پیروزی نصیب شان نشد که ملت متحد تر ومتشکل تر به صورت امتی واحده درآمد وتوانست تارهای عنکبوتی غربزدگان وعوامل آمریکا را از بین ببرد .

پیام حضرت روح الله در فقدان بهشتی و یارانش:

 

این پیشامد برای همه ملت ما ناگواربود و اشخاصی که برای خدمت ، خودشان را حاضر کرده بودند و خدمتگزاراین کشور بودند اشخاصی بودند که آنقدری که من آنها می شناسم، از ابرار بوده اند . اشخاصی متعهد بوده اند که در راس آنها مرحوم شهید بهشتی است. ایشان را من بیست سال بیشترمی شناختم، مراتب فضل ایشان و مراتب تعهد ایشان برمن معلوم بود و آنچه که من راجع به ایشان متاثرهستم، شهادت ایشان درمقابل اوناچیز است و مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب، افرادی که بیشترمتعهدند، موثرتردرانقلابند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار داده اند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود. تهمت ها، تهمت های ناگوار به ایشان می زدند. ازآقای بهشتی اینها می خواستند یک موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را می شناختم و بر خلاف آنچه این بی انصاف ها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و مرگ بر بهشتی گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متدین، علاقه مند به ملت، علاقه مند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان می دانستم و شما گمان نکنید که این آقایان که وارد شدند در این شغل های دولتی، اینها یک اشخاصی بودند یا هستند که راهی برای استفاده جز این مقام ندارند . اینها هر کدام اشخاص متعهدی بودند که در پیش مردم مقام داشتند، در پیش روحانیت مقام بزرگ داشتند و اینطور نبود که واخورده باشند که بخواهند بیایند اینجا انحصار طلب باشند. خدا انصاف بدهد به آنهائی که انحصار طلب بودند و می خواستند بهشتی و خامنه ای و رفسنجانی و امثال اینها را از صحنه خارج کنند.

ملتی که برای اقامه عدل اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید و کوتاه کردن دست جنایتکاران ابر قدرت و زیستن با استقلال و آزادی قیام نموده است، خود را برای شهادت و شهید دادن آماده نموده است و به خود باکی راه نمی دهد که دست جنایت ابرقدرتها از آستین مشتی جنایتکار حرفه ای بیرون آید و بهترین فرزندان راستین او را به شهادت رساند.

مگر شهادت ارثی نیست که از موالیان ما که حیات را عقیده و جهاد می دانستند و در راه مکتب پرافتخاراسلام با خون خود و جوانان عزیز خود از آن پاسداری می کردند به ملت شهید پرور ما رسیده است؟ مگر عزت و شرف و ارزش های انسانی ، گوهرهای گرانبهائی نیستند که اسلاف صالح این مکتب، عمر خود و یاران خود را در راه حراست و نگبهانی از آن وقف نمودند؟ مگرما پیروان پاکان سر باخته در راه هدف نیستیم که از شهادت عزیزان خود به دل تردیدی راه دهیم؟ مگردشمن قدرت آن دارد که با جنایت خود مکارم و ارزش انسانی شهیدان عزیز ما را از آنان سلب کند؟ مگر دشمن های فضیلت می توانند جز این خرقه خاکی را از دوستان خدا و عاشقان حقیقت بگیرند؟ بگذار این ددمنشان که جز به " من" و " ما" های خود نمی اندیشند و " یأکلون کماتأکل الانعام" عاشقان راه حق را ازبند طبیعت رهانده و به فضای آزاد جوار معشوق برسانند.

ننگتان باد تفاله های شیطان و عارتان باد ای خود فروختگان به جنایتکاران بین المللی که در سوراخ ها خزیده و در مقابل ملتی که در برابر ابر قدرت ها برخاسته است، به خرابکاری های جاهلانه می پردازید.

عیب بزرگ شما و هوادارانتان آن است که نه از اسلام و قدرت معنوی آن و نه از ملت مسلمان و انگیزه فداکاری او اطلاعی دارید. شما ملتی را که برای سقوط رژیم پلید پهلوی و رها شدن از اسارت شیطان بزرگ ده ها جوان عزیز خود را فدا کرد و با شجاعت بی مانند ایستاد و خم به ابرو نیاورد، نشناخته اید. شما ملتی را که معمولاً در تخت های بیمارستان ها آرزوی شهادت می کنند ویاران را با به شهادت دعوت می کنند، نشناخته اید. شما کوردلان با آنکه دیده اید با شهادت رساندن شخصیت های بزرگ ، صفوف فداکاران در راه اسلام فشرده تر و عزم آنان مصمم تر می شود، می خواهید با به شهادت رساندن عزیزان ما این ملت فداکار را از صحنه بیرون کنید. توانستید به فرزندان اسلام چون شهید بهشتی و شهدای عزیز مجلس و کابینه با حربه ی ناسزا و تهمت های ناجوانمردانه حمله کردید که آنها را از ملت جدا کنید و اکنون که آن حربه از کار افتاد و کوس رسوائی همه تان بر سربازارها زده شد، در سوراخ ها خزیده و دست به جنایاتی ابلهانه زده اید که به خیال خام خود ملت شهید پرور فداکار را با این اعمال وحشیانه بترسانید و نمی دانید که در قاموس شهادت واژه وحشت نیست. اکنون اسلام به این شهیدان و شهید پروران افتخار می کند و با سرافرازی همه مردم را دعوت به پایداری می نماید و ما مصمم هستیم که روزی رخش ببینیم و این جان که از اوست تسلیم وی کنیم.

ملت ایران در این فاجعه بزرگ 72 تن بیگناه به عدد شهدای کربلا از دست داد. ملت ایران سرافرازاست که مردانی را به جامعه تقدیم می کند که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین کرده بودند و دشمنان خلق گروهی را شهید نمودند که برای مشورت در مصالح کشور گرد هم آمده بودند.

ملت عزیز! این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق ، گروهی از خلق را گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند . گیرم که شما با شهید بهشتی که مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمنی سرسختانه داشتید، با بیش از 70 نفر بیگناه که بسیارشان از بهترین خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان کشور و ملت بودند چه دشمنی داشتید؟ جز آنکه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صاف کنان چپاولگران شرق و غرب می باشی . ما گر چه دوستان و عزیزان وفاداری را از دست دادم که هر یک برای ملت ستمدیده استوانه بسیار قوی و پشتوانه ارزشمند بودند، ما گر چه برادران بسیار متعهدی را از دست دادیم که " اشداء علی الکفار رحماء بینهم" بودند و برای ملت مظلوم و نهادهای انقلابی سدی استوار و شجره ای ثمربخش به شمار می رفتند، لکن سیل خروشان خلق و امواج شکننده ملت با اتحاد و اتکال به خدای بزرگ هر کمبودی را جبران خواهد کرد.

ملت ایران با اعتماد به قدرت لایزال قادر متعال همچون دریایی مواج به پیش می رود و در مقابل ابرقدرت ها و تفاله های آنان با صفی مرصوص ایستاده است و شما درماندگان عاجزرا که درسوراخ ها خزیده اید و نفس های آخررا می کشید به جهنم می فرستد و خداوند بزرگ پشت و پناه این کشور و ملت است.

بخش هایی از مصاحبه سایت تبیان با دختر شهید بهشتی:

 

دکتر بهشتی در خارج از کشور مشغله‌ی زیادی داشتند؛ دائم پاسخ‌گوی مراجعات محافل مختلف و سخن‌رانی و تهیه‌ی جزوات (به زبان آلمانی) بودند. با این همه، وقت خانواده را به کسی اختصاص نمی‌دادند. همیشه زمانی برای تفریح همراه خانواده داشتند. قبل از انقلاب و وقتی ایران بودیم، جمعه‌ها هروقت فرصتش بود، می‌گفتند برویم خارج شهر جایی برای استراحت. این برای یک روحانی در آن زمان، که امنیت هم برایش وجود نداشت، خیلی عجیب بود. ولی ایشان مقید بودند.

ایشان به ورزش کردن هم مقید بودند. خصوصاً در آلمان که به خاطر فشار کار مشکل قلبی پیدا کرده بودند، شنا و پیاده‌روی به ایشان توصیه شده بود. وقتی ایشان محدود شدند که از خانه بیرون نروند، داخل خانه، دور حیاط پیاده‌روی می‌کردند.

شهید بهشتی چه‌طور برای آن همه کار برنامه می‌ریختند؟
ایشان در برنامه‌‌ریزی الگو بودند. چه قبل انقلاب چه بعد انقلاب، همیشه برنامه‌ی ایشان روی نظم خاصی بود. یک دوره‌ای ایشان در تهران تحت نظر بودند و نمی‌توانستند از منزل خارج شوند. در این شرایط ایشان چهارشنبه‌ شب‌ها را اختصاص داده بودند به دوستانشان. می‌گفتند نمی‌گذارید سخن‌رانی کنم، اما این‌جا خانه‌ی من است. چهارشنبه شب‌ها در خانه‌ی من باز است و هرکس بخواهد می‌تواند بیاید. همین شب‌ها جلسات پرباری در اتاق کتاب‌خانه‌ی ایشان تشکیل می‌شد.
با این که نمی‌توانستند از منزل خارج شوند، ولی وقت را تلف نمی‌کردند. این دوره پنج شش سال طول کشید. در تمام این مدت ایشان مشغول تحقیق بودند. ایشان معتقد بودند ایده‌ی تشکیل نظام حکومت اسلامی که امام(ره) مطرح کرده‌اند، عملی است. تحقیقات‌شان هم در همین راستا بود. اگر از این فرصت کوتاه استفاده نکرده بودند، بعد انقلاب به این سرعت نمی‌توانستند قانون اساسی را سامان بدهند. مدیریت زمان، تخصصی بود که ایشان بدون اینکه رشته‌اش را خوانده باشند، خیلی خوب از پسش برمی‌آمدند.

شهید بهشتی، کمی تا قسمتی غیر عادی!
به نظر می‌آید شهید بهشتی با توجه به شرایط آن زمان و روحانی‌بودن‌شان، کارهایی انجام می‌دادند که روشنفکرانه به نظر می‌رسد. مثل این‌که هم‌زمان با حوزه در دانش‌گاه درس می‌خواندند، یا زبان انگلیسی تدریس می‌کردند...ایشان می‌گفتند در چارچوبی که دین اجازه داده، ما می‌توانیم از همه‌ی امکانات استفاده کنیم. نگران حرف مردم نبودند. می‌گفتند دختر من حق دارد تحصیل کند و در محیط علمی و اجتماعی فعال باشد، چون در چارچوب نظام اسلام است. کسی نمی‌تواند بگوید چرا.

در آلمان، خانم‌های ترک‌زبانی بودند که حجاب نیم‌بندی داشتند. خانم‌های عربی هم بودند که خیلی مقید بودند، ولی از خانه بیرون نمی‌آمدند. ایشان همه‌جا همسرشان را همراه می‌بردند و با این کار الگویی ارائه می‌دادند که خانم مسلمان می‌تواند حجاب داشته باشد و با حجاب هم در جامعه حضور داشته باشد.من در یک مدرسه‌ی آلمانی درس می‌خواندم. از پدرم پرسیدم که می‌توانم در کلاس دینی آن‌ها شرکت کنم یا نه؟ ایشان گفتند حتماً! باید بروی ببینی مسیحیت یعنی چه! نمی‌گفتند تو مسلمانی و نباید بروی طرف مسیحیت. من همه‌ی انجیل را می‌خواندم و با اینکه سن کمی داشتم، متوجه تضادها می‌شدم.

 

شهید بهشتی، آن روزهای آخر!
 روزهای آخر، محافظین می‌گفتند وسایل‌تان را جمع کنید و از این خانه بروید. حالا کجا باید برویم، خدا می‌دانست! ما هم اصرار می‌کردیم که جایی نرویم. روز آخر، ایشان غسل شهادت کردند، لباس تمیز و نویی را که داده بودند در قم برایشان دوخته بودند پوشیدند و راهی شدند. وقتی دیدند ما داریم وسایل را جمع می‌کنیم، خندیدند که برای چی شما دارید می‌روید؟ اگر خدا بخواهد، نگه‌مان می‌دارد. اگر هم قرار باشد ما به شهادت برسیم، می‌رسیم. این کلام آخر شهید بهشتی بود. مادر همین‌طور که برای خداحافظی دنبال ایشان می‌رفتند، می‌لرزیدند.

روزهای آخر، در چهره‌ی ایشان چیزی مشخص بود. حزب جهموری یک کلاس مواضع داشت که ایشان در آن اصول و مبانی اسلامی را مطرح می‌کردند و موضعی که حزب جمهوری می‌تواند به عنوان یک حزب اسلامی داشته باشد. شاید سه چهار روز قبل بود که آخرین جلسه با حضور ایشان تشکیل شد. به من به عنوان دختر خانواده تأکید می‌کردند که شما حتماً بیایید و حضور داشته باشید. آن روز همسر شهید مطهری که کنار من نشسته بودند، گفتند می‌بینید چه نوری از صورتشان می‌بارد؟ عکاس آن‌جا هم مرتب از ایشان عکس می‌گرفت. ایشان خندیدند و گفتند: چقدر این فیلم‌ها را حرام می‌کنید؟ چند تا عکس از من می‌گیرید؟ بعدها عکاس تأسف می‌خورد که کاش به حرف ایشان گوش نکرده بودم و باز هم عکس گرفته بودم!

والسلام علی من اتبع الهدی  http://shabbou.blogsky.com/

بنزین کالای استراتژیکی که باید سهمیه بندی شود و هدر نرود...

پیشنهاد یک روزنامه امریکایی در مقابل ایده های دیپلماتیک یا نظامی:
قطع دسترسی ایران به بنزین و جعل پول

با وجود آنکه اغلب پیشنهادهای ارائه شده از سوی کارشناسان امریکایی درباره نوع برخورد دولت این کشور با جمهوری اسلامی ایران، حول دو محور "تعامل" یا "تقابل" دور می زند، یک روزنامه امریکایی با ارائه پیشنهادی که آن را "از نوع دیگر" لقب داده است، با رد ایده برخورد نظامی و یا تعامل دیپلماتیک، پیشنهاد "هدف قرار دادن اقتصاد ایران" از طریق قطع ارسال و دسترسی به بنزین و جعل پول ایرانی را مطرح کرد.

به گزارش رجانیوز، روزنامه امریکایی یو اس ای تو دی در صفحه نظرات کارشناسی خود در تحلیلی با عنوان "نیازی نیست به ایران ضربه بزنید" به قلم پیتر شویزر استاد و محقق موسسه هوور دانشگاه استانفورد درباره تاکید بر نیاز به ایجاد فشار اقتصادی و استفاده از قدرت نرم علیه ایران نوشت: در روزگار جنگ سرد، رونالد ریگان انتقاد می کرد که امریکا سیاست خویشتن داری اتخاذ کرده و از روشی قدرت مدارانه مانند یک ابر قدرت پیروی نمی کند. کارشناسان توصیه می کنند مانند بازی فوتبال امریکائی باید صبر کرد تا لحظه مناسب فرارسیده توپ بدست شما بیفتد تا با یک شوت کار را تمام کنید.

امروزه دولت بوش نیز اشتباه ریگان را در مورد ایران تکرار می کند. بجای انتخاب روش تخریب و شکست دولت خطرناکی که در تهران بر سر کار است، کاخ سفید باید از "روشهای پیشنهادی" استفاده کند. برخی پیشنهاد می کنند امریکا باید هم اکنون ایران را بمباران کند اما راه حلهای دیگری هم هست که میتوان دولت ایران را به کمک آن شکست داد، بدون اینکه نیازی به جنگ باشد.

اگر کسی شک دارد که ایران خطری علیه منافع امریکا در منطقه است، ثبات خاورمیانه را تهدید می کند و خطری علیه صلح جهانی است، کافیست به رویداد های سالهای اخیر توجهی کند. ایران به تلاش های خود برای دستیابی به سلاح هسته ای ادامه می دهد. آژانس بین المللی انرژی اتمی که به سختی می توان آن را سازمانی جنگ طلب دانست بر ادامه برنامه هسته ای ایران و همکاری نکردن این کشور با این سازمان تاکید دارد. آژانس معتقد است ایران 110 تن اورانیوم هگزا فلوراید تولید کرده است. ایران چهار امریکایی را به جرم جاسوسی به گروگان گرفته و دستگیر کرده و همچنان به بازداشت آنها با این اتهام خلاف واقع ادامه می دهد. ممکن است این کار به اندازه گروگان گرفتن اعضای سفارت امریکا در سال 1979 بد نباشد ولی نتیجه آن یکسان است. دستگیر شدگان شامل یک فعال طرفدار صلح، یک استاد دانشگاه، یک روزنامه نگار و بالاخره عضو یک سازمان غیر دولتی هستند. ایران به گروگان گرفتن در سیاستهایش عادت دارد و باید در انتظار دستگیری های بیشتری بود. ایران به ستیزه جویانی که علیه سربازان امریکائی ونیروهای ائتلاف در عراق می جنگند، اسلحه می دهد واز آنها حمایت می کند.

پنتاگون اعلام کرده 170 سرباز امریکا با سلاحهای ایرانی کشته شده اند. این سلاحها بسته های انفجاری پیچیده ای هستند که زره نفربر ها و خود روهای امریکائی را می شکافد و باعث مرگ سربازان می شود و نمی توان آنها را از بازار سیاه سلاح خریداری کرد و با ادامه جنگ درعراق باید شاهد دیدن شمار بیشتری از آنها در دستان متحدان شیعی عراقی باشیم. سلاحهای مشابه در افغانستان نیز دیده شده است. ایران امیدوار است اسرائیل را نابود کند. احمدی نژاد رئیس جمهور ایران از آرزوی خود برای محو اسرائیل، آشکارا سخن گفته است. ایران به حمایت مالی و تسلیحاتی از حزب الله لبنان و حماس در غزه و کرانه باختری رود اردن ادامه می دهد و آرزوی صلح بین اسرائیل و فلسطینی ها با وجود این حمایت ها، پنداری بی حاصل است.

با وجود تمامی این تلاشهای تحریک آمیز از سوی ایران، پاسخ دولت بوش این است که در کنار تلاشهای دیپلماتیک و ارسال ناوگان ششم به خلیج فارس، اینک نشست با ایران برای ایجاد ثبات سیاسی در عراق و منطقه را آغاز کرده است. تلاشی کاملاً دیپلماتیک. اما دولت بوش بجای مذاکره با ایران باید در موضعی تهاجمی قرار گرفته و به تدریج رژیم ایران را شکست دهد.

برخی پیشنهاد می کنند باید تاسیسات هسته ای ایران را بمباران کرد. شاید اگر ایران موفق می شد زراد خانه ای از سلاح هسته ای تولید کند، این اقدام ضروری بود اما قبل ازاین اقدام باید اقتصاد شکننده ایران را هدف قرارداد. این راه حل از نوع دیگر است. تاکنون چند شلیک اقتصادی انجام شده است ولی این کار نباید مانع شلیک گلوله های واقعی شود.

 نخستین هدف باید قطع ارسال و دسترسی ایران به بنزین باشد. ممکن است عجیب به نظر آید ولی سیاستی عملی است که باید انجام شود. ایران یک تولید کننده بزرگ نفت خام است ولی ظرفیت پالایش اندکی دارد و بیش از نیمی از بنزین مصرفی مورد نیاز خود را وارد می کند. ایران، این واردات را با تانکر انجام می دهد که ناوگان ششم امریکا می تواند به سادگی آن را متوقف کرده و این عمل را انجام دهد و این کار بلافاصه می تواند بر اقتصاد ایران اثر زیان بار بگذارد. اقتصادی که هم اکنون از بیکاری رنج می برد.

 دشوار است بپذیریم دولت تندرو ایران بتواند از این فاجعه اقتصادی جان سالم بدر ببرد. ایران شک دارد شاهد چنین اقدام تحریک آمیزی باشد ولی انجام آن ضروری است. ظرفیت نظامی ایران محدود است و نمی تواند درگیر جنگی طولانی با امریکا باشد.

 دومین نکته جعل پول ایران برای وارد آوردن فشار بیشتر اقتصادی بر ایران است. این اقدامی نیست که به سادگی بتوان آن را انجام داد ولی ایران و متحدش حزب الله از این روش استفاده کرده و اسکناس های صد دلاری امریکائی جعلی تولید کرده اند. جعل اسکناس های ایرانی ضمناً هشداری برای سایر کشورها است که دلار امریکا را جعل نکنند. امریکا راه استفاده از مذاکره را انتخاب کرده است ولی با استفاده از قدرت نرم میتوان از جنگ پیشگیری کرد و ایران را به زانو درآورد.

منبع: رجانیوزhttp://www.rajanews.com/News/?12238

خبرگزاری گوگوریها:احمدی نجات! بی عرضگی اش را باز هم نشان داد!!!

سرویس همگانی!

تازه داشتیم تصمیم می گرفتیم که حالا حالا ها به اختصاد مختصاد(؟) کار نداشته باشیم که باز این یارو رییس جمپوره!؟ نذاشت که نزاشت!!

یکی نیست بهش بگه پدر آمرزیده تو نباید یه اجازه ای چیزی حالا از ما که نه(!!؟؟؟) حداقل از پدر خوانده بگیری(؟!!!) که حداقل ما از چند روز قبل یه فکری به حال ایجاد بازار سیاه و اینطور حرفا بکنیم(؟؟؟!!) البته من اصلا به این موضوع کاری ندارم که این پدر خونده و رفیقش(؟) که بعد خودش سر کار اومد، به هیچ عنوان با تمام اینکه 16 سال شعار دادند که قیمت بنزین باید آزاد به مردم عرضه بشه، نه که عرضه نداشته باشن ها(؟!!!!؟) نه! صلاح ندونستنن که این کار رو بکنن(!!!) چون به هر حال ما  یه کشور نفت خیزیم و اصلا هم نه تنها انر‍ژی هسته ای کّه حق مسلم ماست(!!!) نیازی نداریم!!، که بنزین را هم باید رایگان به مردم بدیم(!!!؟).... اصلا یکی نیست به این احمدی نجات! بگه تو اصلا به فکر این جوونای بدبخت نیستی! خب اگه من از فردا شب بخوام با رفقا برم تو خیابونا و چند ساعت بچرخم که چند تا نامزد نجیب(؟؟؟) برای خودم پیدا کنم(!!!!) و فکری به حال آیندم(؟) بکنم، که فقط خدا تومن پول این گشت و گذار خیابونی میشه!! خب برای همینه که میگم حداقل یه مشورت با ما جوونا می کردی!!!

مثلا تو اگه با حاجاقا خاتمی، این اصلاح تلب(!!!) واقعی مشورت میکردی، حتما بهت میگفت که خوبه آدم قدرت انجام کار(؟؟؟) رو داشته باشه و نکنه!!! یعنی شزایط رو بسنجه و اگه حتی اندکی هم به این فکر افتاد که ممکنه این اقدام به اعتبارش ضربه بزنه(؟) و کمی منافع خودش و حزبش رو به خطر بندازه(!!!؟)، حتی اگه به ضرر مردم باشه(؟؟؟) نباید اون کار صورت بگیره(!!!؟) و باید این را یاد بگیری که به این میگن یه مصلحت سنجی واقعی(؟؟؟!!!) و در راستای اهداف متعالی رفاه مردم(؟؟!!) و انتخابات دور بعد!!!

 البته این بدبخت احمدی نجات!(؟1) فکر کرده با این کارش دور بعد رای میاره!!! بیچاره! بهتر نبود یه کم با ما ها راه میومدی و خودت رو تو ملت بدنام نمی کردی و فحش نمی خوردی، که مثلا چی؟ کارت به نفع مردم و آیندشون باشه!!!!!!!!!....

اصلا! احمدی نجات! بهتر نیست هی به این فکر نکنی که ما تنها کشوری هستیم توی دنیا که داریم برای نفت و بنزین و گازوئیلمون سوبسید میدیم و بنزینمون ارزونتر از همه جاست!!!؟(حتی عربستان که مهد صدور نفته!!!) و سرمایه مون رو دود می کنیم می فرستیم هوا!!! ... بهتر اینه که بیای و به حرف ما گوش کنی و از دستور خودت صرف نطر کنی که حداقل (خدای نکرده) برای خودت هم که شده رای دور بعدت محفوظ بمونه(؟؟؟!) و ما هم بتونیم هر روز چند تا نامزد(؟) خوب(؟!؟) برای ازدواجمون(؟؟؟) با قیمت ارزون تر پیدا کنیم و حداقل کلی پول بنزین ندیم!!!!...

در مجموع این خبرگذاری از همینجا این اقدام بی شرمانه و خلاف شرع را محکوم می نماید و باز هم از اینکه رییس جمپورش(؟!) عرضه انجام کارهای بزرگ و ریسک پذیری را ندارد(؟؟!!؟؟) برای خودش متاسف است!!!...

.... همه خبرنگارای خبرگذاری... سرویس همگانی!!!...

http://akina.blogfa.com/post-12.aspx

سونامی احمدی نژاد در سوم تیر ۱۳۸۴

جمعه 20 خردادماه 84 – در خروجی دانشگاه تهران – پایان مراسم نمازجمعه –

 سونامی احمدی نژاد شروع شده بود

توکلی، آبادگران مجلس و جمعیت ایثارگران در مرحله اول به قالیباف کمک کردند و در مرحله دوم به احمدی‌نژاد

تبلیغ با حداقل هزینه، استراتژی اعلام شده ستاد احمدی‌نژاد بود

ستاد هاشمی از مسؤولان ذیربط رسماً درخواست می‌کرد از حرکت کارناوال‌های خودرویی یا اسکیت سوار جلوگیری کنند.


 
ستاد انتخاباتی هاشمی از همه روش های تبلیغاتی برای پیروزی در انتخابات استفاده می کرد.

 
طی خردادماه 84 معین پنج بار حرف خود را درباره ی انتخابات 180 درجه تغییر داد

 
بعدازظهر سه شنبه31 خردادماه 84 – همایش مقابله با اختناق و وحشت

معین بعد از تأیید صلاحیت، همه راه های موردنظرش را رفته بود؛ وعده ی به کارگیری نیروهای ملی مذهبی در دولت، سوگند تفاهم با جهان در تخت جمشید، اختصاص بخشی از کابینه برای زنان و اقلیتهای مذهبی، تشکیل معاونت حقوق بشر، دیدار و مذاکره با سفرای اروپایی، بیان تندترین شعارها برای گرم کردن هواداران دوم خرداد و ...


 
معین هم سخنگوی زن (الهه کولایی) انتخاب کرد و هم به همراه معاون اول اعلام شده‌اش (رضا خاتمی) به اتفاق همسرانشان در میتینگ‌های انتخاباتی حاضر می‌‌شدند.
عصر بیست و هشتم خرداد ماه کنفرانس خبری کروبی در خبرگزاری ایسنا، کروبی که از نتیجه مرحله اول بسیار عصبانی بود، جملاتی را گفت که بارها از شبکه‌های خبری بین‌المللی پخش شد. در محافل سیاسی کمتر کسی تصور می کرد مردم وعده ی تبلیغاتی کروبی را جدی بگیرند.

شوک نتایج مرحله ی اول انتخابات، شکست سنگین جناح راست سنتی (حامیان لاریجانی) را در محافل سیاسی کمرنگ کرد


 
میدان ولی عصر تهران، عصر چهارشنبه اول تیرماه


چهارشنبه اول تیرماه 84، ساعت 22:45 (آخرین ساعت تبلیغات قانونی در مرحله ی دوم) میزگرد خبری شبکه ی دوم سیما، هاشمی آخرین تیر ترکش تبلیغاتی خود را هم رها می کند: وعده ی پرداخت ده میلیون تومان به هر خانواده ی ایرانی




عصر چهارشنبه اول تیرماه 84 یکی از میادین تهران، دیگر روشن شده بود که تخریب همه جانبه علیه احمدی نژاد نتیجه معکوس داده است


 
جمعه، سوم تیرماه 1384 – هر چند ستاد هاشمی پیروزی او را قطعی می دانست، اما نظرسنجی های معتبر نتیجه گیری دیگری را نشان می داد
جمعه سوم تیرماه 1384 – مسجد جامع نارمک – تهران

صبح روز شنبه چهارم خردادماه 84 یکی از میادین تهران، دقایقی پس از اعلام رسمی نتیجه ی انتخابات


منبع : کتاب نقش آفرینان سوم تیر/ نویسنده سید امیر سیاح

 

منبع: وبلاگ هواداران دکتر محمود احمدی نژاد

 

آقای خاتمی پس چی شد اون هنر مشاوران روانشناسی ات...؟!

عزیزان دوم خردادی و آفتابی و یاران غریبشان بدجوری خیال می کنند که مردم ... هستند و هرچه آنها بگویند سمعا و طاعتا می پذیرند لذا هرطور بتوانند دروغ می گویند. این اخرین نمونه اش است که  ابتدا متن خبر آفتاب نیوز را آورده و سپس دو تحلیل در مورد آنرا می اورم:

افشای راز فیلم مشکوک خاتمی

افشای راز فیلم مشکوک خاتمی

 فضای مجازی به کمک اثبات درستی مدعای سید محمد خاتمی آمد. به گزارش خبرنگار آفتاب با پیگیری‌های انجام شده در جزییات فیلم جنجالی دست دادن رییس جمهوری پیشین ایران با چند زن ایتالیایی مشخص شد که این فیلم قطعاً مونتاژ شده است. 
پیشتر پس از انتشار این فیلم در یکی از سایت‌های دانلود فیلم در اینترنت، ‌دفتر سید محمد خاتمی رییس فعلی بنیاد باران و رییس جمهوری پیشین ایران این فیلم را جعلی خوانده بود. پس از آن، برخی رسانه‌های خاص با حمله به خاتمی وی را به دلیل عدم شجاعت در بیان اشتباه خود شماتت کردند و حتی کار را به آنجا کشاندند که یک نویسنده جنجالی خواستار خلع لباس خاتمی شد و در پی آن برخی تجمعات در برخی از شهرهای کشور برای پیگیری این منظور تشکیل شد. در پی این واکنش‌ها سید محمد خاتمی در یک سخنرانی در میان حامیانش رسما وجود چنین صحنه‌ای را در سفر اخیر خود تکذیب کرد و به منتقدانش اطمینان داد که اگر این همه جنجال برای این است که عده‌ای او را رقیب خود می‌دانند او عطای قدرت را لقای آن بخشیده است و قصد ورود مجدد به صحنه انتخابات را ندارد. پس از آن کاربران اینترنتی آشنا با فضای مجازی و فنون مونتاژ تصاویر دست به کار شدند و با تحقیقات گوناگون اثبات کرده‌اند که این فیلم دست‌کاری شده است. شنیده‌های خبرنگار آفتاب حاکی از آن است که سید محمد خاتمی نیز توسط پسرش متوجه این دست کاری در فیلم و جعلی بودن آن شده و با اطمینان بیشتری به صورت علنی و شخصاً این صحنه را تکذیب کرده است. 
بر اساس یکی از بررسی‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها، خاتمی در هنگام ورود به کوچه‌ای که استقبال کنندگان از وی در آن ایستاده‌اند در دست راست خود یک انگشتر سبز رنگ دارد در حالی که در هنگام دست دادن با یکی از خانم‌های حاضر این انگشتر ناپدید شده است! همچنین در تصویر فیکس شده (ثابت نگه داشته شده) لحظه دست دادن، ‌شکل غیر عادی و مونتاژ شده دست وی مشخص است. در یک بررسی دیگر برخی از کاربران اینترنتی اثبات کرده‌اند که در صورتی که روی یکی از تصاویر دست دادن زوم (نزدیک) شود، مشخص خواهد شد در کنار دست خانمی که به طرف خاتمی دراز شده سایه واضح دست دیگری وجود دارد. در صورتی که فرد دیگری در کنار خاتمی دست خود را دراز نکرده است!  آفتاب نیوز؟؟!؟!؟!

 تحلیل اول:

این نوشته  در حالی است که انتشار فیلم دوم دست دادن خاتمی با دوربین دوم، همه‌ی احتمال این که فیلم اول مونتاژ باشد را نقش بر آب کرده، و حامیان خاتمی و خود وی را دچار آشفتگی کرده است. (در این آدرس ببینید: http://youtube.com/watch?v=RxJOrprXg_Q)

 پیش از این فیلمبردار ایتالیایی فیلم، از این که آقای خاتمی دست دادن خود را با زنان ایتالیایی را تکذیب کرده بود، اظهار تاسف کرده و آقای خاتمی را در گفت‌وگوی تمدن‌ها نیز صادق ندانسته بود.

 این دو فیلم را ببینید و قضاوت کنید: 

فیلم اول  http://youtube.com/watch?v=CjE8RJ8g43o

فیلم دوم  http://youtube.com/watch?v=RxJOrprXg_Q

 

                           و تحلیل دیگر:

خاتمی این بار به نعل زد:
شاید در آن شلوغیها اتفاقی افتاده باشد!

 محمد خاتمی که پس از انتشار فیلم مصافحه وی با دختران و زنان ایتالیایی، به تکذیب قاطع این ماجرا پرداخته و طی سخنانی تبلیغاتی با چاشنی مظلوم نمایی، هدف از انتشار این فیلم را تنگ کردن عرصه از سوی رقبا برای خود دانسته بود، در دیدار با اعضاء تحریریه یک روزنامه صبح، گفت: آنجا آنقدر شلوغ بود که اگر اتفاقی هم افتاده من یادم نمی آید! 

به گزارش رجانیوز، روزنامه شرق در گزارش کوتاهی که از این دیدار منتشر کرد، خاتمی را "مرد تردیدها" معرفی کرده و می افزاید وی در این دیدار ضمن اینکه دست دادن با زنان ایتالیایی را تکذیب کرد برای اینکه دروغی نگفته باشد، جانب احتیاط را رعایت کرد و گفت: آنجا آنقدر شلوغ بود که اگر اتفاقی هم افتاده من یادم نمی آید!

 این درحالیست که این توجیه کم مایه، یک روز پس از انتشار فیلم مزبور از سوی صادق خرازی عنوان شده بود اما به دلیل اینکه اثری از ازحام در فیلم وجود نداشت و خاتمی با فراغ بال اقدام به دست دادن و خوش و بش با زنان ایتالیایی می کرد، با بی اعتنایی و تمسخر محافل خبری و کاربران اینترنتی روبرو گردید.

 گفتنی است، آخرین حربه ستاد تشکیل شده برای توجیه این اقدام خاتمی پس از انجام اقداماتی نظیر فرافکنی و توجیه شرعی! در روزنامه هم میهن، پناه بردن به نرم افزار فوتوشاپ و محو انگشتر خاتمی در اقدامی ابتدایی برای اثبات مونتاژ بودن فیلم است. این درحالیست که بدلیل استفاده از این نرم افزار برای محو انگشتر خاتمی، تصویر دست وی غیرعادی و دفرمه شده است. با این حال در تصویر قرارداده شده در خبر پیش رو، انگشتر موجود در دست خاتمی با اندکی دقت قابل رؤیت می باشد. منبع: http://www.rajanews.com/News/?12195

با همه چیز بازی ....آقایان مردم اغال نیستند که شما ....

کروبی آیت الله می شود؟!

در آگهی هایی که بطور متوالی ، طی چندروز اخیر در روزنامه اعتماد ملی و برخی دیگر از روزنامه های اصلاح طلب منتشر شده است، از عموم "اساتید حوزه و دانشگاه، فرهیختگان، دانشجویان و اقشار مختلف مردم" دعوت کرده است که در مجلس ختمی که از طرف "آیت الله کروبی" برای مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی منعقد کرده است، شرکت کنند.روزنامه های اصلاح طلب از حجت الاسلام کروبی با نام آیت الله یاد کردند .

دبیرکل حزب اعتماد ملی، در آگهی هایی که بطور متوالی ، طی چندروز اخیر در روزنامه اعتماد ملی و برخی دیگر از روزنامه های اصلاح طلب منتشر شده است، از عموم "اساتید حوزه و دانشگاه، فرهیختگان، دانشجویان و اقشار مختلف مردم" دعوت کرده است که در مجلس ختمی که از طرف "آیت الله کروبی" برای مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی منعقد کرده است، شرکت کنند.این مجلس ختم دیروز دوشنبه در حسنیه شماره 2 جماران برگزار شد.گفتنی است در عرف حوزه های علمیه و روحانیون، انعقاد مجلس ختم برای مراجع فقید به معنای اظهار مرجعیت و ورود به این ساحت، تعبیر و تفسیر می شود. همچنین تاکنون رسانه های دوم خردادی در مورد آقای کروبی از عنوان "آیت الله" استفاده نمی کردند.   

منبع: http://www.rajanews.com/News/?12167

وکیل مدافعین ایرانی انگلستان یا کاسه لیسان ملکه ....

Image

شرق لندن در تهران

مسعود فروغی

روزنامه ی شرق باز هم در رویه ی مسبوق به سابقه ی طولانی خود یک صفحه ی کامل نشریه ی خود را به دفاع از دولت مطبوع خود(!) بریتانیای کبیر(!) اختصاص داد.

صفحه ی 3 روزنامه ی شرق در تاریخ سه شنبه 5 تیر 1386، امروز، گرچه نام نامی ایران را به بالای سر خود داشت اما قلم فرسایی(!) نویسنده ی آن روزنامه به انضمام عکس نیم صفحه ای از تونی بلر-نخست وزیر حالا دیگر سابق انگلستان- که اگر نگوییم بیشتر از جرج بوش، به انداره ی او دستش در حمام خون مردم عراق و افغانستان آلوده است بعد از آنکه سفیر انگلستان را انسانی مهربان و خندان معرفی می کند شکوه و گلایه ای خنده دار از دولت انگلستان می کند که«متأسفانه دولت بریتانیا… هیچ گاه نیازی حس نکرد تا به ترمیم جایگاه خود در نزد مردم ایران بپردازد.»

 

شرق اما در دوره ی اول انتشار خود هم آن چنان رویه ای را پیش گرقته بود و تا آن جا پیش رفت که در طول دفاع سی و سه روزه ی حزب الله لبنان از کشور خود در مقابل ارتش معلوم الحال اسرائیل به نماینگی رسمی جراید تلاویو، لندن و … در تهران تبدیل شده بود.

 

شرق امروز با مزمت دانشجویانی که آن ها را تعمداً بسیجی خطاب می کند در مقام وکیل مدافع جفری آدامز-سفیر انگلستان در تهران- نه تنها باغ قلهک را مستقل از سفارت انگلستان می داند؛ بلکه برگزاری جشن تولد ملکه ی انگلیس را تا حد یک امر مهم ملی- مذهبی بالا می برد و مثل یک دست آموز ماهر و موفق بر پایه ی دیگ پلوی انگلیسی در قلب پایتخت ایران را یک امر عادی می داند.

 

 البته از حق نباید گذشت، آن چه شرقیان را ناراحت می کند و برای آنها غیر عادی است اعتراض به ملکه ی بریتانیاست آن هم در روزهایی که او سلمان رشدی مرتد را شوالیه لقب می دهد.

 

اما اینکه نویسنده ی«جشن تولد ملکه و نبم نگاهی به منافع ملی ایران» در تیتر انتخابی خود منظور از ملکه را مشخص نکرده است  را شاید بتوان  به حساب دیگری گذاشت اما آنجا که او«اعطای این جایزه به سلمان رشدی» را«صرفا بر اساس جایگاه ادبی وی» می داند، تردیدی نمی ماند که منافع ملی مورد اشاره ی او بیشتر به دولت بریتانیا پهلو می زند تا به ایران!

 

وکیل مدافع سرسخت جفری آدامز، همان کسی که دولت ایران را-به اذعان شرق- تهدید به بازپس گیری اماکن فرهنگی ایران در انگلستان در صورت بحث درباره ی بازپس گیری باغ قلهک از انگلستان می کند در ادامه، بر پایی مهمانی دولت انگلستان تنها بیست و چهار ساعت پس از تخریب حرمین شریفین در سامرا را هیچ می انگارد و در مفام توصیه بر می آید که این کارها ما را از مسیر آرامش خارج می کند.منظور از آرامش آیا ادامه ی رویه ی باج دادن به انگلیس طبق روش دوستان هم فکر شرق است  یا نه را آقای نویسنده توضیح نداده است.

 

شرق لندن- ببخشید تهران- امروز زیاد عجیب کار نکرد اما برای آنها که دل در گروی مهر روباه پیر ندارند جمله ی تاریخی امام خمینی(ره) حکم یک فصل الخطاب را دارد«... آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می کنند که باید در سیاست و اصول دیپلماسی خود تجدیدنظر نمائیم و ما خامی کرده ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می گذارند.

 

این یک نمونه است که خدا می خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی دراین زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه اش با اسلام برملا سازد تا ما ازساده اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی تجربگی نگذاریم با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست بلکه تعهد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است والا مسئله فردی سلمان رشدی آن قدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند...»

منبع: http://mostaghel.ir/critic/article/c-123.html